English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
uninvited U دعوت نشده
unbidden U دعوت نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gatecrasher U کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrashers U کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
Other Matches
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete U انجام نشده پر نشده
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
summonsing U دعوت
summoned U دعوت
summons U دعوت
summon U دعوت
invitations U دعوت
invitation U دعوت
bidding U دعوت
calling U دعوت
summonsed U دعوت
summonses U دعوت
asks U دعوت کردن
challenges U دعوت بجنگ
challenged U دعوت بجنگ
challenge U دعوت بجنگ
to invite [to] U دعوت کردن [به]
conference call U دعوت به سخنرانی
ask U دعوت کردن
convocator U دعوت کننده
asked U دعوت کردن
boarding call U دعوت به بازدید
asking U دعوت کردن
invite U دعوت کردن
invited U دعوت کردن
invites U دعوت کردن
letter of invitation U رقعه دعوت
invitation to tender U دعوت به مناقصه
letter of invitation U دعوت نامه
invitation to treat U دعوت به مذاکره
invitation to tender U دعوت به مزایده
callers U دعوت کننده
caller U دعوت کننده
to call in U دعوت کردن
invitation to treat U دعوت به معامله
invitatory U متضمن دعوت
convocate U دعوت کردن
tender notice U اگهی دعوت به مناقصه
to proffer an invitation U رسما دعوت کردن
defiance U دعوت به جنگ بی اعتنایی
invitee U شخص دعوت شده
I am invited tonight of all nights . U دعوت شدم آن هم امشب
rain check U نوید یا قول دعوت بعدی
to crash in [to a party] U بدون دعوت وارد شدن
to barge in U بدون دعوت وارد شدن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). U باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
to fling down the gauntlet U بجنگ تن بتن دعوت کردن
gauntlets U دستکش اهنی دعوت بمبارزه
invite to tender U دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
to throw down the glove U بجنگ تن بتن دعوت کردن
gauntlet U دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gantelope U باند برای دست دعوت به مبارزه
to bechon to a person to come U اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] U رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
I'd like to ask her out. U من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
treat someone <idiom> U پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
gantlope U باند برای دست دعوت به مارزه
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour . U دعوت شما را با منت قبول می کنم
crash the gate <idiom> U بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
to disinvite somebody from an event U دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
to withdraw the invitation to an event U دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
have over <idiom> U شخصی را به خانه خود دعوت کردن
raise a fuss <idiom> U قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
please reply U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
repondez s'il vous plait [RSVP] U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
pax britannica U اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
master tournament U مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
I fiddled afew invitation cards. U باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
to ask somebody out for dinner U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
call to order U به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
proposition U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
uncharged U پر نشده
unbowed U خم نشده
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
non switched line U خط گزینه نشده
uncoditioned U قطعی نشده
unreconstructed U بازسازی نشده
unquestioned U بحث نشده
unquestioned U بررسی نشده
undeeded U در سندقید نشده
uncoditioned U شرط نشده
uncleared U ترخیص نشده
unworn U استعمال نشده
unnormalized U هنجار نشده
the date was not specified U نشده بود
unaccommodated U فراهم نشده
unaccomplished U انجام نشده
tenantless U اشغال نشده
unbowed U سر کوب نشده
roughdry U اطو نشده
uncircumcised U ختنه نشده
unverified <adj.> U امتحان نشده
unquestioned U استنتاق نشده
unpublished U نشر نشده
undefined U تعریف نشده
unearned U کسب نشده
unconnected U وصل نشده
unbacked U رام نشده
unsaved U پس انداز نشده
wound less U زخمی نشده
unworn U کهنه نشده
unwashed U شسته نشده
unthickened U تغلیظ نشده
unstudied U مطالعه نشده
unsocialized U اجتماعی نشده
unsight U دیده نشده
unset U ثابت نشده
unguarded U حراست نشده
unsaturated U اشباع نشده
unsaturate U اشباع نشده
unlicked U لیسیده نشده
undirected U هدایت نشده
unpublished U چاپ نشده
undisiplined U تربیت نشده
unguarded U حساب نشده
unexploded U منفجر نشده
unleached U سفید نشده
unsought U کاوش نشده
unspotted U ننگین نشده
unpolished U پرداخت نشده
unpremediated U تصور نشده
unshod U نعل نشده
Before it is too late. While there is stI'll time. U تا دیر نشده
unevaluated <adj.> U امتحان نشده
unexamined <adj.> U ممیزی نشده
uninspected <adj.> U ممیزی نشده
untested <adj.> U ممیزی نشده
unevaluated <adj.> U ممیزی نشده
unchecked <adj.> U ممیزی نشده
unexamined <adj.> U امتحان نشده
uninspected <adj.> U امتحان نشده
untested <adj.> U امتحان نشده
unaudited <adj.> U ارزیابی نشده
unchecked <adj.> U ارزیابی نشده
unexamined <adj.> U ارزیابی نشده
uninspected <adj.> U ارزیابی نشده
untested <adj.> U ارزیابی نشده
unaudited <adj.> U ممیزی نشده
unverified <adj.> U بازرسی نشده
unverified <adj.> U ارزیابی نشده
unverified <adj.> U ممیزی نشده
unverified <adj.> U تست نشده
unissued <adj.> U توزیع نشده
unissued <adj.> U منتشر نشده
unverified <adj.> U آزمایش نشده
unverified <adj.> U کنترل نشده
unverified <adj.> U تایید نشده
unverified <adj.> U بررسی نشده
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
unchecked <adj.> U امتحان نشده
uninspected <adj.> U آزمایش نشده
untested <adj.> U آزمایش نشده
unaudited <adj.> U کنترل نشده
unchecked <adj.> U کنترل نشده
unevaluated <adj.> U کنترل نشده
unexamined <adj.> U کنترل نشده
uninspected <adj.> U کنترل نشده
untested <adj.> U کنترل نشده
unaudited <adj.> U تایید نشده
unexamined <adj.> U آزمایش نشده
unevaluated <adj.> U آزمایش نشده
non-registered [not registered] <adj.> U ثبت نشده
undeterred <adj.> U منصرف نشده
unbleached <adj.> U سفیدگری نشده
undyed <adj.> U رنگرزی نشده
unaudited <adj.> U آزمایش نشده
unchecked <adj.> U آزمایش نشده
unchecked <adj.> U تایید نشده
unevaluated <adj.> U تایید نشده
unevaluated <adj.> U تست نشده
unexamined <adj.> U تست نشده
uninspected <adj.> U تست نشده
untested <adj.> U تست نشده
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com