English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
handstand U دست ها بزمین وپاهادر هوا
handstands U دست ها بزمین وپاهادر هوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aground U بزمین
fells U بزمین زدن
to lick the dust U بزمین خوردن
to knock down U بزمین زدن
to hurl down U بزمین زدن
to hew down U بزمین افکندن
to laylow U بزمین زدن
to cast down U بزمین زدن
set down U بزمین گذاشتن
land vi U بزمین رسیدن
felling U بزمین زدن
felled U بزمین زدن
To stamp the ground . U با پا بزمین کوبیدن
ground U بزمین نشستن
landed U وابسته بزمین
To fall head first . U با سر بزمین خوردن
overbear U بزمین زدن
to set down U بزمین گذاشتن
to measure one'd length U رو بزمین خوابیدن
land U بزمین نشستن
fell U بزمین زدن
geomorphic U شبیه بزمین زمینی
knock down U باضربت بزمین کوبیدن
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
captive balloon U بالون بزمین بسته
rootle U پوز بزمین زدن
to bring to ruin U فناکردن بزمین زدن
the horse paws the ground U اسب سم بزمین میزنند
to clatter down U با صدا بزمین افتادن
landing U بزمین نشستن هواپیما
landings U بزمین نشستن هواپیما
fall out U ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
lobbed U چیزی راسنگین بزمین زدن
stratus U ابر گسترده ونزدیک بزمین
lobs U چیزی راسنگین بزمین زدن
floor U بزمین زدن شکست دادن
lobbing U چیزی راسنگین بزمین زدن
floored U بزمین زدن شکست دادن
floors U بزمین زدن شکست دادن
lob U چیزی راسنگین بزمین زدن
trailer U گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailers U گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
to lay by the heels U در بند نهادن بزمین زدن
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
kite balloon U یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
to knock down U زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
ventre a terre U سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
land tie U تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
predial slaves U بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com