Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
handfast
U
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to plight oneself to a person
U
پیمان نامزدی با کسی بستن
handfast
U
پیمان عروسی
promise of marriage
U
قول یا پیمان عروسی
wedding rings
U
حلقه انگشتری نامزدی یاعروسی
to pawn one's word
U
پیمان بستن
covenants
U
پیمان بستن
covenant
U
پیمان بستن
contract
U
: پیمان بستن
capitulating
U
پیمان تسلیم بستن
capitulated
U
پیمان تسلیم بستن
capitulates
U
پیمان تسلیم بستن
pacts
U
معاهده پیمان بستن
capitulate
U
پیمان تسلیم بستن
pact
U
معاهده پیمان بستن
promises
U
قول دادن پیمان بستن
promise
U
قول دادن پیمان بستن
stipulate
U
پیمان بستن تصریح کردن
value cost contract
U
پیمان بستن با قیمتهای پایه
stipulates
U
پیمان بستن تصریح کردن
stipulating
U
پیمان بستن تصریح کردن
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
left handed marriage
U
عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day
U
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
base ring
U
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
brucsels treaty organization
U
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
loops
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
concordat
U
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
write enable ring
U
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
trothplight
U
نامزدی
affiance
U
نامزدی
bethrothal
U
نامزدی
engagement
U
نامزدی
betrothment
U
نامزدی
troth
U
نامزدی
betrothal
U
نامزدی
espousal
U
نامزدی
engagements
U
نامزدی
despousation
U
نامزدی
candidacy
U
نامزدی
betrothals
U
نامزدی
tryst
U
میعادگاه نامزدی
candidature
U
نامزدی داوطلبی
nominations
U
تعیین نامزدی
trysts
U
میعادگاه نامزدی
break up of the a proposed marriage
U
به هم خوردن نامزدی
nomination
U
تعیین نامزدی
engagements
U
نامزدی شغل
engagement
U
نامزدی شغل
nest
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
to break
[off]
an engagement
U
نامزدی را نقض کردن
bespoke
U
نامزدی نامزد شده
bespoken
U
نامزدی نامزد شده
betroth
U
مراسم نامزدی بعمل اوردن
to break off one's engagement
U
نامزدی خود را نقض کردن
crisps
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
looped
U
حلقه درون حلقه دیگر
loops
U
حلقه درون حلقه دیگر
crispest
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
mach hold
U
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
bight
U
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
marriage
U
عروسی
hymen
U
عروسی
hymens
U
عروسی
wedlock
U
عروسی
espousal
U
عروسی
matrimony
U
عروسی
marriages
U
عروسی
spousal
U
عروسی
nuptial
U
عروسی
weddings
U
عروسی
wedding
U
عروسی
nuptials
U
عروسی
bridal
U
عروسی
nuptial ceremonies
U
ایین عروسی
marriageable
U
درخور عروسی
marriages
U
جشن عروسی
mismarriage
U
عروسی ناجور
marriage
U
جشن عروسی
marriage preparations
U
تدارکات عروسی
wed
U
عروسی کردن با
wedding ring
انگشتر عروسی
nuptials
U
نکاحی عروسی
internuptial
U
وابسته به عروسی
get marriage
U
عروسی کردن
nuptial
U
نکاحی عروسی
matrimonial
U
وابسته به عروسی
bridal
U
جشن عروسی
the advantages of marriage
U
فوائد عروسی
weddings
U
جشن عروسی
wedding
U
جشن عروسی
to change ones condition
U
عروسی کردن
to get married
U
عروسی کردن
to chang one's condition
U
عروسی کردن
hedge marriage
U
عروسی زیرجلی
marry
U
عروسی کردن
marries
U
عروسی کردن
the nuptial day
U
روز عروسی
proposal of marriage
U
پیشنهاد عروسی
digamy
U
عروسی دوباره
eye bolt
U
حلقه حلقه اتصال
quoit
U
حلقه پرتاب حلقه
purl
U
حلقه حلقه شدن
purls
U
حلقه حلقه شدن
purled
U
حلقه حلقه شدن
wreathy
U
حلقه حلقه شده
purling
U
حلقه حلقه شدن
convolute
U
حلقه حلقه کردن
To be out to do some thing .
U
کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
spousal
U
زفاف وابسته به عروسی
sham marriage
U
عروسی ساختگی یا دروغی
postnuptial
U
وابسته به بعد از عروسی
espousing
U
عروسی کردن نامزدکردن
espouses
U
عروسی کردن نامزدکردن
espoused
U
عروسی کردن نامزدکردن
to pop the question
U
پیشنهاد عروسی کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
antenuptial
U
مربوط به پیش از عروسی
to come dressed in your wedding finery
U
با لباس عروسی آمدن
genial bed
U
رختخواب یافراش عروسی
married
U
عروسی کرده متاهل
espouse
U
عروسی کردن نامزدکردن
hymen
U
خدای عروسی ونکاح
hymens
U
خدای عروسی ونکاح
anniversaries
U
جشن سالیانه عروسی
marriage lines
U
گواهی نامه عروسی
anniversary
U
جشن سالیانه عروسی
trigmous
U
سه بار عروسی کرده
remarried
U
دوباره عروسی کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
deuterogamy
U
عروسی دوم باره تجدیدفراش
a wedding with all the trimmings
[fixings]
U
یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
d. wedding
U
جشن شصتمین سال عروسی
consummate
U
انجام دادن عروسی کردن
they were made one
U
یعنی باهم عروسی کردند
silver wedding
U
بیست وپنجمین سال عروسی
We have a wedding ceremony comin off.
U
جشن عروسی در پیش داریم
love match
U
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
relative impediment
U
محظور شرعی برای عروسی
consummating
U
انجام دادن عروسی کردن
consummates
U
انجام دادن عروسی کردن
diamond wedding
U
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
diamond weddings
U
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
golden wedding
U
جشن پنجاهمین سال عروسی
wedding party
U
مجلس عروسی یا عقد کنان
golden weddings
U
جشن پنجاهمین سال عروسی
consummated
U
انجام دادن عروسی کردن
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
hymeneal
U
سطح هاگدار ومیوه اور قارچ سرود عروسی
wedding cake
U
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
morganatic marriage
U
عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
allied
U
هم پیمان
promises
U
پیمان
promise
U
پیمان
vow
U
پیمان
in league
U
هم پیمان
vowed
U
پیمان
vowing
U
پیمان
vows
U
پیمان
treaties
U
پیمان
obstriction
U
پیمان
allegiant
U
هم پیمان
avows
U
پیمان
deed of covenant
U
پیمان
testament
U
پیمان
convenant
U
پیمان
lague
U
پیمان
compact
U
پیمان
compaction
U
پیمان
compacted
U
پیمان
compacting
U
پیمان
compacts
U
پیمان
avow
U
پیمان
avowing
U
پیمان
treaty
U
پیمان
covenants
U
پیمان
testaments
U
پیمان
contract
U
پیمان
allying
U
هم پیمان
pact
U
پیمان
pacts
U
پیمان
ally
U
هم پیمان
agreements
U
پیمان
covenant
U
پیمان
act
U
پیمان
acted
U
پیمان
oath
U
پیمان
troth
U
پیمان
oaths
U
پیمان
leagues
U
پیمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com