English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
logic device U دستگاه منطقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
logical unit number U شماره منطقی دستگاه
Other Matches
implication U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
logical trace U رد منطقی
dialectical U منطقی
dialectic U منطقی
dialectician U منطقی
logistic U منطقی
reasonable U منطقی
rational U منطقی
intralogical U منطقی
not U نه منطقی
argumentive U منطقی
logical U منطقی
logic U منطقی
argumentative U منطقی
logical instruction U دستورالعمل منطقی
to stand to reason U منطقی است
non logical U غیر منطقی
logical operations U عملیات منطقی
illogic U غیر منطقی
logical operation U عملکرد منطقی
and U جمع منطقی
paralogism U لغزش منطقی
logical not U نقص منطقی
logical operation U عمل منطقی
logical not U نفی منطقی
logical drives U گردانندههای منطقی
or U یای منطقی
unreasoning U غیر منطقی
logical connective U رابط منطقی
logical connector U رابط منطقی
logical decision U تصمیم منطقی
logical design U طرح منطقی
logical difference U تفاضل منطقی
logical expression U مبین منطقی
logical fallacy U سفسطه منطقی
logical file U پرونده منطقی
irrationally U بطورغیر منطقی
logical file U فایل منطقی
logical comparison U مقایسه منطقی
logical operator U عملگر منطقی
logical record U رکورد منطقی
logical representation U نمایش منطقی
sorites U تسلسل منطقی
logical design U طراحی منطقی
elench U تکذیب منطقی
logical sum U جمع منطقی
logical symbol U علامت منطقی
logicality U منطقی بودن
logical value U مقدار منطقی
logical unit U واحد منطقی
rational expectations U انتظارات منطقی
logical record U مدرک منطقی
logical reasoning U استدلال منطقی
syntaxic thought U اندیشه منطقی
syllogism U قضیه منطقی
and U ضرب منطقی
logical product U رکورد منطقی
inconsequent U فاقدارتباط منطقی
nonsequitur U غیر منطقی
postulation U قیاس منطقی
prelogical U پیش منطقی
inconsecutive U فاقدارتباط منطقی
syllogism U قیاس منطقی
rational numbers U اعداد منطقی
logical value U ارزش منطقی
rational U عقلانی منطقی
consecution U نتیجه منطقی
logic circuits U مدارهای منطقی
logic network U شبکه منطقی
logic operation U عمل منطقی
logic operator U اپراتور منطقی
logic probe U کاوشگر منطقی
logic circuit U مدار منطقی
logic card U کارت منطقی
logic board U برد منطقی
logic board U تخته منطقی
logical error U خطای منطقی
logic array U ارایه منطقی
logic product U حاصلضرب منطقی
logic multiply U ضرب منطقی
logic instruction U دستورالعمل منطقی
logic design U طراحی منطقی
logic diagram U نمودار منطقی
logic element U عنصر منطقی
alu U واحدحسابی- منطقی
logic error U خطای منطقی
logic function U تابع منطقی
consequences U نتیجه منطقی
logic design U طرح منطقی
consequence U نتیجه منطقی
logical function U تابع منطقی
logic gate U دروازه منطقی
logic switch U گزینه منطقی
logic gates U گیتهای منطقی
logic sum U مجموع منطقی
postulated U قیاس منطقی
logic theory U نظریه منطقی
logic add U جمع منطقی
logical cognition U شناخت منطقی
logic unit U واحد منطقی
logic variable U متغیر منطقی
logical state U حالت یک منطقی
logical add U جمع منطقی
ligical multiply U ضرب منطقی
postulates U قیاس منطقی
logical multiply U ضرب منطقی
postulate U قیاس منطقی
postulating U قیاس منطقی
stand to reason <idiom> U منطقی بودن
logic symbol U نماد منطقی
logic symbol U علامت منطقی
logic analysis U تحلیل منطقی
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
nand U نفی ضرب منطقی
nor U نفی جمع منطقی
noetic U ذهنی قیاس منطقی
logic designer U طراح مدارهای منطقی
not U نفی منطقی نقیض
thick <idiom> U احمق ،غیر منطقی
syllogize U بشکل منطقی دراوردن
logical data design U طرح داده منطقی
rational producer U تولید کننده منطقی
propositioned U مقصود قیاس منطقی
integrate logic circuit U مدار منطقی مجتمع
lemma U صغرای قیاس منطقی
illogicality U غیر منطقی بودن
rational numbers U اعداد منطقی [ریاضی]
elenctic U مبنی برتکذیب منطقی
irrationalize U غیر منطقی کردن
random logic design U طرح منطقی تصادفی
majorpremise U کبرای قضیه منطقی
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
matter of course U بدیهی نتیجه منطقی
logic programming U برنامه نویسی منطقی
inconsequential U غیر منطقی نامربوط
premise U فرض منطقی کردن
premised U فرض منطقی کردن
premisses U فرض منطقی کردن
logic analyzer U تحلیل کننده منطقی
minor term U صغرای قیاس منطقی
hysteron proteron U قلب غیر منطقی
propositions U مقصود قیاس منطقی
propositioning U مقصود قیاس منطقی
pars rationabilis U قسمت منطقی و عقلایی
logical shift U تغییر مکان منطقی
logical 0 state U حالت صفر منطقی
logic shift U تغییر مکان منطقی
logical conjunction U عطف منطقی [ریاضی]
logical positivism U اثبات گرایی منطقی
proposition U مقصود قیاس منطقی
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
premised U صغری وکبرای قیاس منطقی
rationabile stoverium U نفقهای که میزان ان منطقی باشد
legitimising U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization U منطقی و معقول جلوه دادن
coherent U دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
premise U صغری وکبرای قیاس منطقی
casuistry U استدلال غلط وغیر منطقی
pla U ارایه منطقی برنامه پذیر
consequentiality U پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com