English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cardiorespiratory system U دستگاه قلبی- تنفسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
respiratory system U دستگاه تنفسی
cardiovascular system U دستگاه قلبی- عروقی
phlegm [secretion in the airway during inflammation] U بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
recessional U تنفسی
respiratory U تنفسی
expiratory U تنفسی
inspiratory U تنفسی
breathing vibration U ارتعاش تنفسی
breathing gear U ماسک تنفسی
breathing gear U وسیله تنفسی
rq U بهره تنفسی
air breathing U هوای تنفسی
wind rocked out U نارسایی تنفسی
respiratory center U مرکز تنفسی
dust respirator U ماسک تنفسی
resipatory quotient U بهره تنفسی
wind rocked out U وقفه تنفسی
stoma U منفذ تنفسی
air vessel U لوله تنفسی
respiratory exchange index U شاخص بهره تنفسی
respirator U ضربت گیر تنفسی
respirators U ضربت گیر تنفسی
cordial U قلبی
cardiac U قلبی
infelt U قلبی
heartfelt U قلبی
hearty U قلبی
heartiest U قلبی
heart felt U قلبی
heartier U قلبی
cordials U قلبی
spuriousness U قلبی
obcordate U قلبی معکوس
kind heartedness U خوش قلبی
built up frog U قلبی ریل
cardiac output U بازده قلبی
cardiac impulse U تکانه قلبی
cardiac output U برونده قلبی
diastole U انبساط قلبی
cardiovascular U قلبی- عروقی
cardiopulmonary U قلبی- ریوی
cordate U قلبی شکل
systole U انقباض قلبی
good f. U خوش قلبی
genially U با خوش قلبی
heart attack U حملهی قلبی
half-hearted U غیر قلبی
heart disease U مرض قلبی
heart attacks U حملهی قلبی
heartiness U قلبی بودن
heart failure U سکته قلبی
haemacardiorrhagia U سکته قلبی
heart shaped U قلبی شکل
cordiform U قلبی شکل
cardiac cycle U چرخه قلبی
cardiac dyspnea U تنگ نفسی قلبی
cordiality U مودت قلبی مهربانی
defibrillator U الکتروشوک [قلبی] [پزشکی]
sweetheart neckline U یقه قلبی شکل
She had a heart attack . U قلبش گرفت ( حمله قلبی )
To have ones heart in the right place . U آدم خوش قلبی بودن
oxygen convertor U مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
cordial understanding U تفاهم قلبی و صمیمانه حسن تفاهم
whole hearted U خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder U علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
intercept receiver U دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
column grinder U دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
survey meter U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
laser linescan U دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
telephone repeater U دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism U دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant U زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
organ system U دستگاه
instrument U دستگاه
appurtenance U دستگاه
plants U دستگاه
systems U دستگاه
team U یک دستگاه
teams U یک دستگاه
apparatus U دستگاه
devices U دستگاه
device U دستگاه
system U دستگاه
plant U دستگاه
nervous systems U دستگاه پی
nervous system U دستگاه پی
utensils U دستگاه
utensil U دستگاه
set U دستگاه
installations U دستگاه
installation U دستگاه
device code U کد دستگاه
machines U دستگاه
machined U دستگاه
equipment U دستگاه
appliances U دستگاه
sets U دستگاه
setting up U دستگاه
mechanisms U دستگاه
mechanism U دستگاه
appliance U دستگاه
machine U دستگاه
unit U دستگاه
units U یک دستگاه
units U دستگاه
unit U یک دستگاه
device flag U پرچم دستگاه
receiving set U دستگاه گیرنده
system of forces U دستگاه نیروها
gun U دستگاه تزریق
guns U دستگاه تزریق
device driver U محرک دستگاه
storage device U دستگاه انباره
cyclon U دستگاه غبارگیر
telephone equipment U دستگاه تلفن
psychic apparatus U دستگاه روانی
cyclostat U دستگاه چرخش
control gear U دستگاه کنترل
system of units U دستگاه یکانها
system of units U دستگاه واحدها
apparatus U الت دستگاه
synchronous device U دستگاه همزمان
storage device U دستگاه ذخیره
recuperator U دستگاه عاید
recording instrument U دستگاه ثبات
recording instrument U دستگاه ضبط
power plants U دستگاه تولیدنیروی
device number U شماره دستگاه
power plant U دستگاه تولیدنیروی
device name U نام دستگاه
storage device U دستگاه انبارش
telephone set U دستگاه تلفن
device independence U استقلال دستگاه
device independence U مستقل از دستگاه
curler U دستگاه فرزنی
synchronous device U دستگاه همگام
printer machine U دستگاه چاپ
symbolic device U دستگاه سمبلیک
device status U وضعیت دستگاه
coordinates U دستگاه مختصات
welding set U دستگاه جوش
quantized system U دستگاه کوانتایی
prime movers U دستگاه محرک
prime mover U دستگاه محرک
punching machine U دستگاه پانچ
giorgi system U دستگاه جورجی
table set U دستگاه میزی
fifth column U دستگاه جاسوسی
supercharge U دستگاه تشدید
subassembly U مونتاژجزئی از یک دستگاه
counter recoil U دستگاه عاید
tar spraying machine U دستگاه قطرانپاش
nervous systems U دستگاه عصبی
automatic U دستگاه خودکار
nervous system U دستگاه عصبی
device cluster U گروه دستگاه
punching machine U دستگاه منگنه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com