Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cyclotron
U
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
absorption of charged particles
U
جذب ذرات باردار
fugue
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
interference
U
محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
electronic
U
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
pelted
U
شتاب
accelerator
U
شتاب
precipitation
U
شتاب
accelerators
U
شتاب
expedience
U
شتاب
cursoriness
U
شتاب
pelts
U
شتاب
speeds
U
شتاب
acceleration lane
U
خط شتاب
in a hurry
U
در شتاب
haste
U
شتاب
expediency
U
شتاب
speeding
U
شتاب
hustling
U
شتاب
hustles
U
شتاب
hustle
U
شتاب
over hasty
U
پر شتاب
unhurried
U
بی شتاب
unhurriedly
U
بی شتاب
hie thee
U
شتاب کن
speed
U
شتاب
hastiness
U
شتاب
at leisure
U
بی شتاب
acceleration
U
شتاب
pelt
U
شتاب
at full lick
U
با شتاب
hustled
U
شتاب
to make a hurry
U
شتاب کردن
to make haste
U
شتاب کردن
deceleration
U
شتاب کاهنده
to look sharp
U
شتاب کردن
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
speed
U
شتاب حرکت
hurriedness
U
شتاب زدگی
speeding
U
شتاب کامیابی
electron acceleration
U
شتاب الکترون
positive acceleration
U
شتاب مثبت
speeding
U
میزان شتاب
post deflection acceleration
U
شتاب ثانوی
to come along
U
شتاب کردن
post haste
U
با شتاب فراوان
speeding
U
شتاب حرکت
speeds
U
شتاب کامیابی
speeds
U
میزان شتاب
peremptory
U
شتاب امیز
deceleration
U
شتاب منفی
dispatches
U
کشتن شتاب
previousness
U
شتاب زدگی
negative acceleration
U
شتاب منفی
net acceleration
U
شتاب برایند
net acceleration
U
شتاب خالص
accelerating
U
شتاب دادن
tilt
U
شتاب پرتاب
longitudinal acceleration
U
شتاب طولی
dispatched
U
کشتن شتاب
dispatch
U
کشتن شتاب
despatching
U
کشتن شتاب
despatches
U
کشتن شتاب
despatched
U
کشتن شتاب
hasty
U
شتاب زده
whirry
U
شتاب کردن
make a push
U
شتاب کردن
tilted
U
شتاب پرتاب
tilts
U
شتاب پرتاب
precipitateness
U
شتاب زدگی
hurry
U
شتاب کردن
hurry
U
راندن شتاب
hurrying
U
شتاب کردن
hurrying
U
راندن شتاب
linear acceleration
U
شتاب خطی
d. haste
U
شتاب زیاد
transverse acceleration
U
شتاب عرضی
no hurry
U
شتاب نداریم
hurries
U
راندن شتاب
hurries
U
شتاب کردن
accelerates
U
شتاب دادن
accelerated
U
شتاب دادن
resultant acceleration
U
شتاب برایند
resultant acceleration
U
شتاب خالص
accelerate
U
شتاب دادن
hurriedly
U
از روی شتاب
speeds
U
شتاب حرکت
acceleration of free fall
U
شتاب گرانی
acceleration due to gravity
U
شتاب ثقل
acceleration coefficient
U
ضریب شتاب
accelerator
U
الکترد شتاب ده
accelerating electrode
U
الکترود شتاب ده
jotted
U
با شتاب نوشتن
jots
U
با شتاب نوشتن
jot
U
با شتاب نوشتن
impact acceleration
شتاب ضربه ای
accelerating power
U
قدرت شتاب
in a hurried state
U
در حال شتاب
spatchcock
U
با شتاب جادادن
retardation
U
شتاب منفی
accelerator
U
شتاب دهنده
accelerometer
U
شتاب سنج
acceleration of free fall
U
شتاب ثقل
apparent gravity
U
شتاب گرانی
apparent gravity
U
شتاب ثقل
accelerators
U
شتاب دهنده
accelerators
U
الکترد شتاب ده
hying
U
شتاب کردن
acceleration time
U
زمان شتاب
acceleration space
U
فضای شتاب
acceleration principle
U
اصل شتاب
acceleration of gravity
U
شتاب گرانی
acceleration of gravity
U
شتاب گرانش
acceleration of gravity
U
شتاب ثقل
accelerated particle
U
ذره با شتاب
normal acceleration
U
شتاب عمودی
skeet
U
شتاب کردن
normal acceleration
U
شتاب قائم
initial acceleration
U
شتاب اولیه
centripetal acceleration
U
شتاب مرکزگرا
angular acceleratin
U
شتاب زاویهای
angular acceleration
U
شتاب زاویهای
speed
U
شتاب کامیابی
hastener
U
شتاب کننده
skelp
U
شتاب کردن
hie
U
شتاب کردن
skelpit
U
شتاب کردن
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب
speed
U
میزان شتاب
linear accelerator
شتاب دهنده خطی
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب اقتصادی
accelerated particle
U
ذره شتاب دار
precipitately
U
از روی شتاب زدگی
hurry scurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
decelerating electrode
U
الکترد شتاب گیر
electron accelerator
U
شتاب دهنده الکترون
hurry skurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
ion accelerator
U
شتاب دهنده یون
grab off
U
با شتاب گرفتن قاپیدن
accelerator board
U
تخته شتاب دهنده
ionic centrifuge
U
شتاب دهنده یونی
velocity
U
سرعت سیر شتاب
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
velocities
U
سرعت سیر شتاب
jerked
U
میزان تغییر شتاب
jerking
U
میزان تغییر شتاب
pelt
U
شتاب کردن ضربه
pelted
U
شتاب کردن ضربه
pelts
U
شتاب کردن ضربه
centrifugal acceleration
U
شتاب گریز از مرکز
jerk
U
میزان تغییر شتاب
forwardness
U
اشتیاق شتاب زدگی
at full pelt
U
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
accelerator catalyst
U
کاتالیزور شتاب دهنده
jerks
U
میزان تغییر شتاب
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
compass acceleration error
U
خطای شتاب جهت یاب
hastiness
U
دست پاچگی شتاب زدگی
premature decision
U
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
decelerete
U
بصورت منفی شتاب دادن
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
slow and sure
U
شتاب کار را خراب میکند
full pelt
U
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
kinetic lead
U
سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
xerographic printer
U
که جوهر باردار جذب میشود به محل تصویر باردار
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
gals
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gal
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
ride control
U
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
mechanical energy reservoir
U
منبع انرژی الکتریکی
voltage source
U
منبع فشار الکتریکی
cascade impactor
U
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
mist
U
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
mists
U
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
sthene
U
واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
powered
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
aircraft battery
U
منبع الکتریکی برای هواپیما
powering
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
pascal
U
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
blowdown
U
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
powering
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
mush
U
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
synchrotron
U
دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com