English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
geocentric system U دستگاه زمین مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
heliocentric system U دستگاه خورشید مرکزی
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
geocentric U دوران زمین مرکزی
geothermic U وابسته به حرارت مرکزی زمین
geocentric U دارای مرکزی در زمین زمینی
geothermal U وابسته به حرارت مرکزی زمین
abneural U واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
earth leakage indicator U دستگاه نشاندهنده نشتی زمین
earth resistance meter U دستگاه اندازه گیری مقاومت زمین
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
central pumping station U مرکزی
focal line U خط مرکزی
core U مرکزی
axial U مرکزی
focal U مرکزی
cl U خط مرکزی
centre pocket U مرکزی
centrical U مرکزی
cores U مرکزی
centerline U خط مرکزی
central U مرکزی
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
state government U دولت مرکزی
centrum U جسم مرکزی
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
centripetal U جانب مرکزی
centrifugal U گریز از مرکزی
centrically U بطور مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
centre game U بازی مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
central terminal U پایانه مرکزی
central U کامپیوتر مرکزی
spherical angle U زاویه مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
central site U سایت مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
central control desk U میزفرمان مرکزی
central city U شهر مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central bank U بانک مرکزی
center base U میدان مرکزی
center U گروه مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central office U دفتر مرکزی
central load U بار مرکزی
centralism U مرکزی نگری
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central head U فشار مرکزی
central government U حکومت مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
head office U اداره مرکزی
concourse U تالار مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
mainframes U پردازنده مرکزی
centralists U مرکزی نگر
mainframe U پردازنده مرکزی
centralist U مرکزی نگر
holding company U شرکت مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
nucleus U لب هسته مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
head office U دفتر مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
centred U وسط ونقطه مرکزی
post offices U اداره مرکزی پست
downtown U قسمت مرکزی شهر
post office U اداره مرکزی پست
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
the middlands U استانهای مرکزی انگلستان
central planning U برنامه ریزی مرکزی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
centered U وسط ونقطه مرکزی
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
center U وسط ونقطه مرکزی
axis of the bore U محور مرکزی لوله
GHQ U مخفف ستاد مرکزی
inner city U بخش مرکزی شهر
inner cities U بخش مرکزی شهر
center of gravity axis U محور ثقل مرکزی
cento U سازمان پیمان مرکزی
conurbations U شهر مهم مرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
core U هسته مرکزی مفتول
cores U هسته مرکزی مفتول
centre U وسط ونقطه مرکزی
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
centers U وسط ونقطه مرکزی
nave U تالار مرکزی صحن
naves U تالار مرکزی صحن
multicenter binding U پیوند چند مرکزی
heartlands U منطقه مرکزی وحیاتی
one shot pump U پمپ روغن مرکزی
precentral gyrus U شکنج پیش مرکزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com