English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
audio device U دستگاه سمعی
video amplifier U دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
interlocutor U جواب دهنده
interlocutors U جواب دهنده
telephone responder U جواب دهنده تلفن
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
jointer U دستگاه اتصال دهنده
receiver U دستگاه خوراک دهنده
receivers U دستگاه خوراک دهنده
frequency discriminator U دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
frequency indicator U دستگاه نشان دهنده فرکانس
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
episcope U دستگاه نشان دهنده تصاویر
voltage indicator U دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
attitude indicator U دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
air hose coupling U دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
gas indicator U دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
system indicator U طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
audible U سمعی
audio U سمعی
otic U سمعی
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
audio visual U سمعی وبصری
audio-visual U سمعی بصری
audio visual U سمعی بصری
audio frequency U بسامد سمعی
audible signal U علامت سمعی
vab U پاسخ سمعی
audio-visual U سمعی وبصری
audiovisual U سمعی-بصری
audiovisual U سمعی و بصری
voice answer back U پاسخ سمعی
audible alarm U اعلان خطر سمعی
video tape U نوار سمعی و بصری
audio-visual U اموزش سمعی وبصری
audio visual U اموزش سمعی وبصری
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
ethernet U نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
air signal U علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
replied U جواب
recalcitrance U جواب رد
ripostes U جواب
in reply to U در جواب
irreprovable U بی جواب
antiphony U جواب
riposting U جواب
riposted U جواب
replying U جواب
riposte U جواب
reply U جواب
resolvent U جواب
replies U جواب
rejoinders U جواب
repost U جواب
rejoinder U جواب
responses U جواب
recalcitrancy U جواب رد
comebacks U جواب
counterplea U جواب رد
comeback U جواب
whyŠthere is the answer U در سر جواب
response U جواب
recitative U جواب دادن
response position U مکان جواب
A correct answer. U جواب صحیح
The wrong answer. U جواب غلط
auto answer U خود جواب
answer pennant U پرچم جواب
answers U : جواب پاسخ
undertaking U جواب گو مسئول
snip snap U جواب زیرکانه
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
brusque U پیش جواب
to give the mitten U جواب کردن
to make a response U جواب دادن
A straightforward answer. U جواب سر راست
answerable U جواب دار
an abrupt answer U جواب تند
respond U جواب دادن
responded U جواب دادن
nope U جواب منفی
responds U جواب دادن
answering U : جواب پاسخ
irrefragably U بطور بی جواب
counter memorial U جواب یادداشت
undertaker U جواب گو مسئول
send away U جواب دادن
undertakers U جواب گو مسئول
voice response U جواب صوتی
have it <idiom> U به جواب رسیدن
favourable U جواب مساعد
responsory U جواب جماعت
toss off <idiom> U حاضر جواب
question answer U سئوال- جواب
answer mode U حالت جواب
unanswerable U جواب ناپذیر
reply paid U جواب قبول
answer U : جواب پاسخ
answered U : جواب پاسخ
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
answered U جواب احتیاج را دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
to return a greeting U جواب سلام دادن
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
answer U جواب احتیاج را دادن
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
sockdologer U اتمام حجت جواب
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
sockdolager U اتمام حجت جواب
answering U جواب احتیاج را دادن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
sallies U جواب سریع و زیرکانه
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
replied U جواب شفاهی دفاعیه
have her cable U لنگر جواب دادن
rebut U جواب متقابل دادن
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
sally U جواب سریع و زیرکانه
corespondent U مسئول جواب گویی
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
unique solution U جواب منحصر بفرد
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
repartee U جواب شوخی امیز
reply U جواب شفاهی دفاعیه
replying U جواب شفاهی دفاعیه
rebutting U جواب متقابل دادن
retorts U جواب متقابل تلافی
rebuts U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل دادن
replies U جواب شفاهی دفاعیه
retorts U جواب متقابل دادن
Touché! U خوب جواب دادی!
rebutted U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
answering U جواب دادن از عهده برامدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
video cassettes U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassette U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com