Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i.f.f. system
U
دستگاه تشخیص
identification of friend from foe
U
دستگاه تشخیص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
scan
U
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned
U
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans
U
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
frequency discriminator
U
دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
isotherm follower
U
دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
optical recognition device
U
دستگاه تشخیص نوری
transponder sierra
U
دستگاه تشخیص دشمن وخودی مدل پیشرفته
transponder tango
U
دستگاه تشخیص دشمن وخودی مدل اولیه
wreckage locator
U
دستگاه تشخیص محل ترکیدگی لولههای اب
Other Matches
micr
U
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exceptions
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
identification
U
تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
U
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
indistinctively
U
بی تشخیص
contradistinction
U
تشخیص
distinctions
U
تشخیص
distinction
U
تشخیص
denotation
U
تشخیص
diagnostics
U
تشخیص ها
percipience
U
حس تشخیص
diagnostic
U
تشخیص
assessment
U
تشخیص
diagnoses
U
تشخیص
discernment
U
تشخیص
In my judgement. As I see it.
U
به تشخیص من
assessments
U
تشخیص
diagnosis
U
تشخیص
discretion
U
تشخیص
specification
U
تشخیص
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
U
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
intercept receiver
U
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
judiciously
U
از روی تشخیص
pattern recognition
U
تشخیص الگو
verification of debt
U
تشخیص مطالبات
collision detection
U
تشخیص تصادم
voice recognition
U
تشخیص صدا
resolutions
U
قدرت تشخیص
resolution
U
قدرت تشخیص
pattern recognitation
U
تشخیص الگو
differentials
U
تشخیص دهنده
blind diagnosis
U
تشخیص بی نام
identification
U
تشخیص هویت
indiscreet
U
فاقد حس تشخیص
sensibilities
U
حس تشخیص دقت
Diagnosis.
U
تشخیص بیماری
sensibility
U
حس تشخیص دقت
Power of distiction.
U
قوه تشخیص
make out
<idiom>
U
تشخیص دادن
coefficient of determination
U
ضریب تشخیص
moral perception
U
حس تشخیص اخلاقی
distinct
U
قابل تشخیص
discernible
U
قابل تشخیص
moral sense
U
حس تشخیص خوب و بد
carrier detect
U
تشخیص حامل
character recognition
U
تشخیص کاراکتر
voice recognition
U
تشخیص صوتی
espying
U
تشخیص دادن
discern
U
تشخیص دادن
speech recogintion
U
تشخیص گفتار
speech recogintion
U
تشخیص کلام
spotting
U
تشخیص دادن
discerned
U
تشخیص دادن
discerns
U
تشخیص دادن
diagnosing
U
تشخیص دادن
flair
U
قوه تشخیص
diagnosed
U
تشخیص دادن
diagnose
U
تشخیص دادن
to know right from wrong
U
تشخیص دادن
distinguishing
U
تشخیص دهنده
spots
U
تشخیص دادن
spot
U
تشخیص دادن
differential
U
تشخیص دهنده
vision recognition
U
تشخیص بصری
visual identification
U
تشخیص بصری
psychodiagnosis
U
تشخیص روانی
vertification of debts
U
تشخیص مطالبات
identified
U
تشخیص دادن
identifies
U
تشخیص دادن
identify
U
تشخیص دادن
identifying
U
تشخیص دادن
assess
U
تشخیص دادن
assessed
U
تشخیص دادن
assesses
U
تشخیص دادن
assessing
U
تشخیص دادن
espied
U
تشخیص دادن
espies
U
تشخیص دادن
espy
U
تشخیص دادن
recognition
U
تشخیص بازشناخت
senses
U
حس تشخیص مفهوم
diagnostic test
U
تست تشخیص
diagnostic routine
U
روال تشخیص
recognizably
U
قابل تشخیص
discriminant function
U
تابع تشخیص
discriminately
U
از روی تشخیص
diagnostics
U
شیوههای تشخیص
identification signs
U
علائم تشخیص
indiscrete
U
غیرقابل تشخیص
recognizable
U
قابل تشخیص
differential diagnosis
U
تشخیص افتراقی
orientation
U
تشخیص موقعیت
descry
U
تشخیص دادن
corrective maintenance
U
عمل تشخیص
indiscrimination
U
عدم تشخیص
sense
U
حس تشخیص مفهوم
sensed
U
حس تشخیص مفهوم
diagnostically
U
ازراه تشخیص
diagnosis
U
تشخیص عیب
diagnosis
U
تشخیص ناخوشی
recognising
U
تشخیص دادن
recognizes
U
تشخیص دادن
fault datagnosis
U
تشخیص عیب
error detecting code
U
کد تشخیص خطا
designator code
U
کد تشخیص یکان
differentiable
U
تشخیص پذیر
recognises
U
تشخیص دادن
diacritic
U
نشان تشخیص
frequency discrimination
U
تشخیص فرکانس
recognizing
U
تشخیص دادن
diagnoses
U
تشخیص عیب
recognize
U
تشخیص دادن
diagnoses
U
تشخیص ناخوشی
diacritical marks
U
نشان تشخیص
handwriting recognition
U
تشخیص دست خط
diacritical
U
نشان تشخیص
diagnostician
U
متخصص تشخیص مرض
prognostication
U
تشخیص قبلی مرض
diagnostic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی
spotting
U
تشخیص محل گلوله
diagnostician
U
تشخیص دهندهء مرض
psychodiagnostics
U
ابزارهای تشخیص روانی
diagnostic routine
U
برنامه تشخیص عیب
hottest
U
تشخیص و ترمیم خطا
identification zone
U
منطقه تشخیص هدف
to distinguish oneself
[by]
U
خود را تشخیص دادن
[با]
prognostications
U
تشخیص قبلی مرض
identification of supplies
U
تشخیص هویت کالا
electrodiagnosis
U
تشخیص با دستگاههای برقی
finds
U
جستن تشخیص دادن
tell apart
<idiom>
U
تشخیص تا کس یادو چیز
fault diagnosis
U
تشخیص نقص فنی
see through
U
خوب تشخیص دادن
see-through
U
خوب تشخیص دادن
hotter
U
تشخیص و ترمیم خطا
hot
U
تشخیص و ترمیم خطا
eye
U
دیدخوب با تشخیص مسافت
eyeing
U
دیدخوب با تشخیص مسافت
eyes
U
دیدخوب با تشخیص مسافت
eying
U
دیدخوب با تشخیص مسافت
detection
U
عمل تشخیص چیزی
indistinguishably
U
بطور غیرقابل تشخیص
find
U
جستن تشخیص دادن
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
indiscernible able
U
غیر قابل تشخیص
ocr
U
تشخیص کاراکترهای نوری
materiel cognizance
U
مدیریت تشخیص کالا
whiteout
U
عدم تشخیص موقعیت
cess
U
تشخیص وتعیین مالیات
whiteouts
U
عدم تشخیص موقعیت
monroe diagnostic reading test
U
ازمون تشخیص خواندن مونرو
recognizably
U
آنچه قابل تشخیص است
to discern someone
[something]
U
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
tells
U
تشخیص دادن فرق گذاردن
to make out someone
[something]
U
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
identification zone
U
منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
recognizable
U
آنچه قابل تشخیص است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com