English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hand loom U دستگاه بافندگی دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
looming U دستگاه بافندگی نساجی
loom U دستگاه بافندگی نساجی
loomed U دستگاه بافندگی نساجی
looms U دستگاه بافندگی نساجی
hand operated molding machine U دستگاه قالبریزی دستی
stereoplanigraph U نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
wands U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wand U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
puck U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
manual U دستور رزمی دستی سیستم دستی
weaves U بافندگی
weave U بافندگی
texture U بافندگی
textures U بافندگی
knitting U بافندگی
the textile art U بافندگی
weaving U بافندگی
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
looms U کارگاه بافندگی
loom U کارگاه بافندگی
looming U کارگاه بافندگی
loomed U کارگاه بافندگی
textile industry U صنعت بافندگی
batten U قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
beater sley برش بین دوچوب ماشین بافندگی
battens U قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
essential elements U [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
power loom U ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
to unstitch something [sewing] U کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
ready use U دم دستی
hand made U دستی
three handed U سه دستی
handmade U دستی
left handedness U چپ دستی
bellows U دم دستی
palmar U کف دستی
levorotation U چپ دستی
handiest U دستی
hand held U دستی
handy U دستی
handier U دستی
portable U دستی
single-handed U یک دستی
manual U دستی
stick shifts U دندهی دستی
stick shift U دندهی دستی
attache case U کیف دستی
sub-machine gun U مسلسل دستی
side board U میز دم دستی
sideboard U میز دم دستی
gun U تلمبه دستی
adeptly U زبر دستی
handbag U کیف دستی
handbags U کیف دستی
adeptness U زبر دستی
hang-gliding U گلایدر دستی
staff gauge U اشل دستی
alggardness U کند دستی
sub-machine gun U تیربار دستی
sub-machine guns U مسلسل دستی
cane U چوب دستی
quern U اسیاب دستی
bull horn U بلندگوی دستی
caned U چوب دستی
carpenter's clamp U پیچ دستی
bitstock U مته دستی
canes U چوب دستی
caning U چوب دستی
manual focusing knob U دکمهزوم دستی
egg beater همزن دستی
trial balloon <idiom> U یک دستی زدن
right handedness U راست دستی
sub-machine guns U تیربار دستی
sideboards U میز دم دستی
handbook U کتاب دستی
inexperience U خام دستی
gimlets U مته دستی
gimlet U مته دستی
tin snips U قیچی دستی
tommy gun U مسلسل دستی
pushcarts U ارابه دستی
pushcart U ارابه دستی
handcarts U ارابه دستی
Jim Crow U ریل خم کن دستی
handcarts U چرخ دستی
handicrafts U صنایع دستی
bungle U خام دستی
bungled U خام دستی
bungles U خام دستی
bungling U خام دستی
handcart U چرخ دستی
manually U بصورت دستی
smacks U کف دستی زدن
submachinegun U مسلسل دستی
handbooks U کتاب دستی
concertinas U ارغنون دستی
concertinaing U ارغنون دستی
concertinaed U ارغنون دستی
concertina U ارغنون دستی
handicraft U پیشه دستی
handicraft U صنعت دستی
handicraft U کار دستی
guns U تلمبه دستی
handicraft U هنر دستی
handcart U ارابه دستی
hand knot U گره دستی
smack U کف دستی زدن
smacked U کف دستی زدن
clumsiness U خام دستی
post hole auger U مته دستی
string hand U دستی که زه را می کشد
handwheel U چرخ دستی
handsaw U اره دستی
handlist U فهرست دستی
handhold U گیره دستی
gaucherie U خام دستی
handbell U زنگ دستی
hand wheel U چرخ دستی
hand vise U گیره دستی
hand torch U مشعل دستی
push cart U چرخ دستی
handwork U دستی دستکاری
foozle U خام دستی
hand tool U ابزار دستی
dug well U چاه دستی
dump barrow U حرخ دستی
long bow U کمان دستی
line hand U دستی که نخ را می کشد
end table U میزکوچک دم دستی
skill U چیره دستی
eye glass U عینک دستی
fly bill U اعلان دستی
fly bill U اگهی دستی
fly sheet U اعلانات دستی
go devil U ارابه دستی
hand saw U اره دستی
hand roller U غلطک دستی
hand cart U چرخ دستی
hand compaction U توپرسازی دستی
hand compaction U تراکم دستی
hand crane U بارانگیز دستی
hand drill مته دستی
portable drill مته دستی
hand grenade U نارنجک دستی
hand held computer U کامپیوتر دستی
hand lade U پاتیل دستی
hand cart U ارابه دستی
hand power winch U جراثقال دستی
hand receipt U رسید دستی
hand reamer U کوبه دستی
hand organ U ارگ دستی
light fingers U چابک دستی
hand operated chuck U سه نظام دستی
hand molding shop U قالبریزی دستی
hand molding U قالبریزی دستی
hand mill U اسیاب دستی
hand augger U مته دستی
hand brake U ترمز دستی
hand cable winch U جراثقال دستی
hand lever U اهرم دستی
mill file U سوهان دستی
manual operation U عمل دستی
handbill U اگهی دستی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com