Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dressing and straightening machine
U
دستگاه اهار زنی و مستقیم کنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dress
U
اهار زدن مستقیم کردن
dresses
U
اهار زدن مستقیم کردن
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
dasd
U
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
straihting machine
U
دستگاه مستقیم کنی
dressing device
U
دستگاه مستقیم کنی
direct reading instrument
U
دستگاه مستقیم خوانی
cim
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
computer input microfilm
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
amylaceous f.
U
اهار
prehend
U
اهار
starches
U
اهار
unstarched
U
بی اهار
starch
U
اهار
mercerizing
U
اهار زدن
hot press
U
اهار زدن
dressings
U
اهار زنی
dressing
U
اهار زنی
sizes
U
اهار زدن
size
U
اهار زدن
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
hot press
U
منگنه ماشین اهار
basics
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
stiffen
U
سخت کردن اهار زدن
stiffened
U
سخت کردن اهار زدن
stiffens
U
سخت کردن اهار زدن
direct
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
U
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights
U
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
U
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
straight line code
U
کد مستقیم
straight line code
U
کد خط مستقیم
straightish
U
مستقیم
level
U
مستقیم
leveled
U
مستقیم
right
U
مستقیم
levelled
U
مستقیم
levels
U
مستقیم
attributive
U
مستقیم
unintermediate
<adj.>
U
مستقیم
bee line
U
خط مستقیم
righted
U
مستقیم
righting
U
مستقیم
upstanding
U
مستقیم
straight line
U
خط مستقیم
straight
U
مستقیم
straighter
U
مستقیم
straightest
U
مستقیم
on line
U
مستقیم
beeline
U
خط مستقیم
straight line
U
مستقیم
directed
U
مستقیم
directs
U
مستقیم
direct
<adj.>
U
مستقیم
firsthand
U
مستقیم
first-hand
U
مستقیم
direct support
U
پشتیبانی مستقیم
rectiliner
U
مستقیم الخط
direct selection
U
انتخاب مستقیم
close supervision
U
نظارت مستقیم
direct selling
U
فروش مستقیم
direct material
U
مواد مستقیم
direct conversion
U
تبدیل مستقیم
random access
U
دستیابی مستقیم
proximate
U
بیفاصله مستقیم
proximate cause
U
علت مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct aggression
U
پرخاشگری مستقیم
direct address
U
نشانی مستقیم
direct support
U
کمک مستقیم
direct load
U
بارگذاری مستقیم
sideway
U
غیر مستقیم
direct fire
U
اتش مستقیم
direct file
U
پرونده مستقیم
through call
U
مکالمه مستقیم
direct file
U
فایل مستقیم
direct coupling
U
جفتگری مستقیم
direct dye
U
رنگینه مستقیم
direct damage
U
ضرر مستقیم
direct coupling
U
کوپلینگ مستقیم
uncurl
U
مستقیم شدن
uniaxial bending
U
خمش مستقیم
straightening flute drill
U
مته مستقیم
direct fire
U
تیر مستقیم
sonna deung koot
U
دست مستقیم
specific cost
U
هزینه مستقیم
straight edge
U
لبه مستقیم
straight left
U
چپ مستقیم در بوکس
direct control
U
کنترل مستقیم
straight line
U
بخط مستقیم
straight line
U
دارای خط مستقیم
direct lighting
U
روشنایی مستقیم
direct labour
U
دستمزد مستقیم
direct cost
U
هزینه مستقیم
rectilinear
U
مستقیم الخط
positive relation
U
رابطه مستقیم
spur offtake
U
ابگیر مستقیم
direct reading
U
قرائت مستقیم
ambagious
U
غیر مستقیم
indirect
U
غیر مستقیم
direct pressure
U
فشار مستقیم
dressing
U
مستقیم کنی
as the crow files
U
بخط مستقیم
on line help
U
کمک مستقیم
direct process
U
فرایند مستقیم
hot
U
خط تلفن مستقیم
direct processing
U
پردازش مستقیم
hotter
U
خط تلفن مستقیم
line storm
U
طوفان مستقیم
direct outlet
U
ابگیر مستقیم
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
hottest
U
خط تلفن مستقیم
d.c.
U
جریان مستقیم
forward voltage
U
ولتاژ مستقیم
straight
U
قسمت مستقیم
forward resistance
U
مقاومت مستقیم
backstair
U
غیر مستقیم
direct access
U
دسترسی مستقیم
intuitions
U
درک مستقیم
intuition
U
درک مستقیم
direct access
U
دستیابی مستقیم
direct taxes
U
مالیاتهای مستقیم
straighter
U
قسمت مستقیم
direct relationship
U
وابستگی مستقیم
direct current
U
جریان مستقیم
direct taxation
U
مالیات مستقیم
direct tax
U
مالیات مستقیم
dressings
U
مستقیم کنی
air line
U
خط مستقیم هوایی
straightest
U
قسمت مستقیم
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
d.c
U
جریان مستقیم
highroad
U
صراط مستقیم
direct hit
U
اصابت مستقیم
aright
U
مستقیم مستقیما
straight position
U
فرم مستقیم
highroads
U
صراط مستقیم
visual fire
U
تیر مستقیم
wall pass
U
پاس مستقیم
direct object
U
مفعول مستقیم
airline
U
خط مستقیم هوایی
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
directness
U
مستقیم بودن
airlines
U
خط مستقیم هوایی
direct hits
U
اصابت مستقیم
video disk
U
دسترسی مستقیم
which transponder
U
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
intercept receiver
U
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
manage
U
مستقیم یا تحت کنترل
direct lift control
U
کنترل مستقیم برا
direct
U
: مستقیم معطوف داشتن
managing
U
مستقیم یا تحت کنترل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com