English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air compresser U دستگاهی که هوا را متراکم میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
roller U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
rollers U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
excavator U دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
bar bender U دستگاهی که میل گرد را خم میکند
excavators U دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
termograph U دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
hydromatic U دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
marigraph U دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
reading wand U دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
actinograph U دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
atomizers U دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizer U دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomisers U دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
franking machine U دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
uart U Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
computer output microfilm recorder U دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
vibrator U دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators U دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
bell conveyor U دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
augmentative U متراکم شونده متراکم کننده
aggregate U متراکم متراکم ساختن
aggregates U متراکم متراکم ساختن
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
compact U متراکم
compacts U متراکم
compacted U متراکم
cumulative distribution U متراکم
cumulous U متراکم
agglomerative U متراکم
compacting U متراکم
compactness U متراکم
compressed U متراکم
accumulated U متراکم
densest U متراکم
leak proof U متراکم
denser U متراکم
cumulative U متراکم
dense U متراکم
jam U متراکم کردن
data aggregate U دادههای متراکم
voluminous U متراکم انبوه
compressors U متراکم کننده
condensing U متراکم کردن
dense list U لیست متراکم
compact U متراکم کردن
incompact U غیر متراکم
compacting U متراکم کردن
combustor U متراکم کننده
compressor U متراکم کننده
accumulated capital U سرمایه متراکم
dense binary code U رمزدودویی متراکم
jams U متراکم کردن
jammed U متراکم کردن
condensing U همچگال متراکم
condenses U متراکم کردن
massy U متراکم غلیظ
densify U متراکم کردن
compacted U متراکم کردن
compacts U متراکم کردن
condense U همچگال متراکم
compressed air U هوای متراکم
compaction U متراکم کردن
condense U متراکم کردن
condenses U همچگال متراکم
compress U متراکم کردن
cumulative frequency U فراوانی متراکم
compresses U متراکم کردن
agglomerate U متراکم شدن
comperssion capacitor U خازن متراکم
compressing U متراکم کردن
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
built in aerial آنتن دستگاهی
instrumental analysis U تجزیه دستگاهی
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
trust fund U وجوه متراکم شده
pack U متراکم کردن فشردن
clog U متراکم وانباشته کردن
eluvium U خاک باداورده و متراکم
data compression U متراکم سازی داده ها
clogs U متراکم وانباشته کردن
clogged U متراکم وانباشته کردن
supercharger U پیش متراکم کننده
cumulous U مانند ابرهای متراکم
data aggregate U متراکم سازی داده ها
heavily overcast U ابری متراکم [هواشناسی]
gas compressor U متراکم کننده هوا
supercharge U متراکم کردن مقدماتی
condensed mercurytemperature U دمای جیوه متراکم
packs U متراکم کردن فشردن
soil consolidation U متراکم کردن خاک
hook-up U اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
bitumen boiler U دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
mansion U عمارت چند دستگاهی
mansions U عمارت چند دستگاهی
presetting U تنظیم از قبل [دستگاهی]
to park U پارک کردن [دستگاهی]
ripper U دستگاهی که زمین را شیارمیزند
compression U بهم فشردگی متراکم سازی
grouter U دستگاه متراکم کننده سیمان
accumulated dividend U سود سهام متراکم شده
laminated product U تولید ماده متراکم متورق
over consolidated clay U خاک رس متراکم شده باپیشفشردگی
compaction U فشرده سازی متراکم کردن
wilson cloud U نوعی ابر غلیظ و متراکم
cumulus U ابر متراکم و روی هم انباشته
cumuli U ابر متراکم و روی هم انباشته
accumulate U روی هم گذاشتن متراکم کردن
planosol U گل سفید نرم و متراکم فلات
compressed gas cylinder U سیلندر محتوی گاز متراکم
accumulates U روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulating U روی هم گذاشتن متراکم کردن
coke pusher U دستگاه متراکم کننده ذغال کک
heliograph U دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
reel U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
automation U کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
reeled U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
mill U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mills U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
echo depth sounder U دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
aeromotor U هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
generators U دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
coffee mills U دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
inquiry station U دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
wind gauge U دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
to start up something U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
generator U دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
chert U نوعی سنگ چخماق که ریزدانه و متراکم است
pantograph U دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
to fall over [computer, programme, ...] U [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
readers U هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
to crap out U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
reader U هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
to conk out U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to work flawlessly U بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
glomerule U خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
provident fund U وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
blasting machine U دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
planimeter U دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cumulo nimbus U ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
winches U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
demount U کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
conned U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
winch U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
check U دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
winched U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
checks U دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checked U دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
winching U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
conning U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
cons U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
page U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
pages U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
fault U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
critical error U خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
destructive cursor U نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
faulted U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
faults U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
controllers U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
scsi U بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
controller U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
slaving U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
million instructions per second U اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند
Intel U بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
Intel U بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
postbyte U بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
slaves U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaved U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
crunching U متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
optimize U کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
plotter U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com