Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reprieval
U
تعلیق مجازات
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
probation
U
تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
suspensions
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
statements
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one
U
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
separator
U
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
modifiers
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skip
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address
U
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
statement
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
pipe
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basics
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB
U
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetched
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
effective
U
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction
U
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions
U
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction
U
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction
U
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address
U
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
deep freeze
U
تعلیق
abeyance
U
تعلیق
suspensions
U
تعلیق
interruptions
U
تعلیق
deep freezes
U
تعلیق
interruption
U
تعلیق
suspense
U
تعلیق
suspension
U
تعلیق
pendency
U
تعلیق
hangs
U
تعلیق
hang
U
تعلیق
immediate
U
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
reduction to absurdity
U
تعلیق به محال
engine mounting
U
تعلیق موتور
suspension
U
ایست تعلیق
suspensive
U
درحال تعلیق
suspensions
U
ایست تعلیق
four point suspension
U
تعلیق چهارنقطهای
precipitant
U
تعلیق شدنی
remainder
U
حالت تعلیق
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
suspensive
U
تعلیق معلق
abeyance or adeyancy
U
تعلیق تعویق
lay off
U
تعلیق کارگر
cardanic suspension
U
تعلیق کاردان
spring suspension
U
تعلیق فنری
precipitable
U
تعلیق پذیر
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
suspense
U
درحال تعلیق
colloidal suspension
U
تعلیق کلوییدی
to be in suspension
U
در حالت تعلیق بودن
suspensor
U
موجب تعلیق نگاهدارنده
hoisting
U
دستگاه تعلیق جرثقیل
reductio ad absurdum
U
تعلیق بامر محال
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
emulsifying
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsified
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsifies
U
بحالت تعلیق دراوردن
front wheel suspension
U
تعلیق چرخهای جلو
emulsify
U
بحالت تعلیق دراوردن
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
suspend
U
معلق کردن تعلیق دادن
front axle suspension
U
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspends
U
معلق کردن تعلیق دادن
hypostasis
U
موجود فرضی حالت تعلیق
stultification
U
تعلیق بمحال احمق ساختن
suspending
U
معلق کردن تعلیق دادن
torsion bar
U
بار پیچشی اهرم تعلیق
privation
U
محروم سازی تعلیق مقام
privations
U
محروم سازی تعلیق مقام
suspends
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
buggie
U
بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspending
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
disperse
U
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
emulsioning
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols
U
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsioned
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosol
U
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
punishment
U
مجازات
rocket
[British E]
U
مجازات
reprimands
U
مجازات
castigation
U
مجازات
penalty
U
مجازات
sanction
U
مجازات
pains and penalties
U
مجازات
wite
U
مجازات
sanctions
U
مجازات
sanctioning
U
مجازات
sanctioned
U
مجازات
reprimand
U
مجازات
the lash
U
مجازات
penalties
U
مجازات
retribution
U
مجازات
reprimanded
U
مجازات
reprimanding
U
مجازات
suspension strap
U
نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
culpability
U
قابلیت مجازات
degradatory punishment
U
مجازات ترذیلی
punishability
U
مجازات کردنی
degrading punishment
U
مجازات ترذیلی
deterrennt punishment
U
مجازات ترهیبی
punishment of a minor offence
U
مجازات تکدیری
disciplinary punishment
U
مجازات انضباطی
mitigation of punishment
U
تخفیف مجازات
punishability
U
قابلیت مجازات
sanction
U
مجازات کردن
deterrent punishment
U
مجازات ارعابی
forfeitable
U
قابل مجازات
principal punishment
U
مجازات اصلی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
divine legislation
U
تشدید مجازات
agravation of punishment
U
تشدید مجازات
doom
U
حکم مجازات
pecuniary punishment
U
مجازات نقدی
suspended sentences
U
مجازات تعلیقی
suspended sentence
U
مجازات تعلیقی
castigator
U
مجازات کننده
culpable
U
قابل مجازات
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
commutation
U
تخفیف مجازات
fasces
U
قدرت مجازات
criminous
U
مستحق مجازات
sanctions
U
مجازات کردن
sanctioning
U
مجازات کردن
sanctioned
U
مجازات کردن
pecuniary pumishment
U
مجازات نقدی
punitory
U
متضمن مجازات
to death penalty
U
اعدام مجازات
capital punishment
U
مجازات اعدام
capital punishment
U
اعدام مجازات
accessory punishment
U
مجازات تبعی
punishes
U
مجازات کردن
punished
U
مجازات کردن
punish
U
مجازات کردن
to get a rocket
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
to get ticked off
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
theories of punishment
U
اهداف مجازات
theories of punishment
U
فلسفه مجازات
absolution
U
انصراف از مجازات
punishable
U
مستحق مجازات
punishment
U
کیفر مجازات
reformative punishment
U
مجازات تادیبی
sentence
U
حکم به مجازات
sentences
U
حکم به مجازات
sentencing
U
حکم به مجازات
severe punishment
U
مجازات شاق
punishable
U
قابل مجازات
supplementary punishment
U
مجازات تکمیلی
death penalty
U
مجازات اعدام
penal
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
it is death to
U
مجازات 0000مرگ است
punishable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
reproof
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com