English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
regulation U دستور قانون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
else rule U قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
Other Matches
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
say's law U قانون سی . براساس این قانون
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
instructions U دستور
direction U دستور
commandments U دستور
prescript U دستور
commandment U دستور
say-so U دستور
say so U دستور
rule U دستور
order U دستور
prescription U دستور
precepts U دستور
precept U دستور
prescriptions U دستور
enjoinment U دستور
commands U دستور
commanded U دستور
command U دستور
regulation U دستور
programs U دستور
instruction U دستور
formula U دستور
formulae U دستور
formulas U دستور
program U دستور
statute U قانون
canons U قانون
canon U قانون
enacment U قانون
acted U قانون
edict U قانون
edicts U قانون
legislation U قانون
kanoon U قانون
hess's law U قانون هس
regardless of the law U به قانون
rule U قانون
law of constant heat sumation U قانون هس
regulation U قانون
act U قانون
code U قانون
nisi U قانون
law U قانون
legal U قانون
statutes U قانون
lex U قانون
laws U قانون
instructions U دستور عمل
instruction U دستور کار
order U دستور دادن
instructions U دستور کار
mandated U دستور مردم به
mandated U دستور مافوق
lubrication order U دستور روغنکاری
instruction U دستور عمل
order U دستور سفارش
laying instruction U دستور نصب
grammatically U ازروی دستور
generative grammar U دستور زایشی
order U دستورالعمل دستور
macroinstruction U درشت دستور
mandate U دستور مافوق
mandate U دستور مردم به
macro U درشت دستور
macro instruction U درشت دستور
macro U شرح دستور
mandates U دستور مافوق
mandates U دستور مردم به
principals U دستور دهنده
intuiting U دستور دادن
intuited U دستور دادن
intuit U دستور دادن
administrative order U دستور اداری
behest U امر دستور
blanket order U دستور کلی
cancellation order U دستور لغو
cancellation order U دستور فسخ
prescriptions U دستور عمل
prescription U دستور عمل
grammars U کتاب دستور
intuits U دستور دادن
dictate U دستور دادن
principal U دستور دهنده
cramer's rule U دستور کرامر
programmes U دستور نقشه
programme U دستور نقشه
runs U دستور RUN
run U دستور RUN
standing order U دستور جاری
standing orders U دستور جاری
dictating U دستور دادن
dictates U دستور دادن
dictated U دستور دادن
grammars U علم دستور
grammars U دستور زبان
permission U دستور پروانه
formulary U دستور نامه
gramarey U دستور زبان
grammer U دستور زبان
job order U دستور کار
recipes U خوراک دستور
recipe U خوراک دستور
commandments U دستور خدا
commandment U دستور خدا
mandating U دستور مردم به
field manual U دستور رزمی
execute statement U دستور اجرایی
grammar U کتاب دستور
grammar U علم دستور
grammar U دستور زبان
collection order U دستور وصول
conditional statement U دستور شرطی
daily order U دستور روز
directions U دستور عمل
embedded code U دستور چاپگر
enforcement order U دستور اجرا
engine order U دستور ماشین
avaunt U دستور اخراج
mandating U دستور مافوق
statement number U شماره دستور
programs U دستور کار
programs U برنامه دستور
program U دستور کار
directed U : دستور دادن
technical manual U دستور فنی
to give instractions U دستور دادن
directs U : دستور دادن
order of the day U دستور جلسه
purchase order U دستور خرید
money order U دستور پرداخت
operating instruction U دستور کار
operating manual U دستور کار
statement U بیانیه دستور
directives U دستور دهنده
statements U بیانیه دستور
postbyte U در یک دستور برنامه
ordinace U دستور شرعی
superior order U دستور مافوق
order format U قالب دستور
money orders U دستور پرداخت
order code U رمز دستور
direct U : دستور دادن
operation order U دستور عملیاتی
warning order U دستور اگهی
mounting instruction U دستور نصب
movement order U دستور حرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com