Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conditional statement
U
دستور شرطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
branch
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
decision
U
دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions
U
دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
conditional
U
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
discrimination instruction
U
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
Other Matches
conditioning
U
شرطی کردن شرطی سازی
statement
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one
U
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
apodosis
U
مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
separator
U
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
actual address
U
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skipped
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skip
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifiers
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
piped
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetch
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
GOSUB
U
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basic
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
effective
U
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
parting injuncyions
U
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction
U
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction
U
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
one plus one address
U
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate
U
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
conditional
U
شرطی
protatic
U
شرطی
conditioned
U
شرطی
provisional
U
شرطی
provisory
U
شرطی
eventual
U
شرطی
proviso
U
جمله شرطی
conditional branch
U
انشعاب شرطی
provisional
U
شرطی مشروط
case branch
U
انشعاب شرطی
unconditioned
U
غیر شرطی
conditioned stimulus
U
محرک شرطی
on no condition
U
به هیچ شرطی
provisos
U
جمله شرطی
subjunctive
U
وجه شرطی
conditioned response
U
واکنش شرطی
conditioning
U
شرطی شدن
conditonal branching
U
انشعاب شرطی
conditional jump
U
جهش شرطی
soft hyphen
U
خط تیره شرطی
conditional operator
U
عملگر شرطی
condeitional branch
U
انشعاب شرطی
conditional transfer
U
انتقال شرطی
conditioned inhibition
U
بازداری شرطی
unconditioning
U
شرطی زدایی
conditionality
U
صورت شرطی
the subjunctive mood
U
وجه شرطی
conditional statement
U
حکم شرطی
conditioned suppression
U
منع شرطی
conditioned response
U
پاسخ شرطی
conditional instruction
U
دستورالعمل شرطی
conditioned reflex
U
بازتاب شرطی
unconditional jump
U
جهش غیر شرطی
unconditional transfer
U
انتقال غیر شرطی
unconditioned stimulus
U
محرک غیر شرطی
unconditioned reflex
U
بازتاب غیر شرطی
unconditioned inhibition
U
بازداری غیر شرطی
unconditional branch
U
انشعاب غیر شرطی
ucs
U
محرک غیر شرطی
operant conditioning
U
شرطی شدن کنش گر
pavlovian conditioning
U
شرطی شدن پاولفی
modal auxiliary
U
فعل معین شرطی
preconditioning
U
پیش شرطی کردن
trace conditioning
U
شرطی کردن ردی
unconditional
U
غیر شرطی بی شرط
type r conditioning
U
شرطی شدن نوع ار
type s conditioning
U
شرطی شدن نوع اس
ucr
U
پاسخ غیر شرطی
provisorily
U
بطور شرطی یا موقت
unconditioned response
U
پاسخ غیر شرطی
operant conditioning
U
شرطی شدن عامل
reconditioning
U
شرطی کردن مجدد
differential conditioning
U
شرطی سازی افتراقی
delayed conditioning
U
شرطی سازی درنگیده
condition
U
عارضه شرطی کردن
counterconditioning
U
شرطی سازی تقابلی
conditioned escape response
U
پاسخ گریز شرطی
conditioned avoidance response
U
پاسخ اجتنابی شرطی
conditional jump instruction
U
دستورالعمل پرش شرطی
conditional breakpoint
U
نقطه انفصال شرطی
conditionability
U
قابلیت شرطی شدن
conditioned emotional response
U
پاسخ هیجانی شرطی
cer
U
پاسخ هیجانی شرطی
backward conditioning
U
شرطی کردن وارونه
avoidance conditioning
U
شرطی کردن اجتنابی
eventual
U
موکول بانجام شرطی
subjunctive
U
وابسته بوجه شرطی
cross conditioning
U
شرطی شدن ضمنی
instrumental conditioning
U
شرطی شدن وسیلهای
To win (lose ) a bet .
U
شرطی رابردن (باختن )
vicarious conditioning
U
شرطی شدن مشاهدهای
vicarious conditioning
U
شرطی شدن جانشینی
classical conditioning
U
شرطی سازی کلاسیک
To purchase on approval .
U
بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
eyelid conditioning
U
شرطی کردن پلک چشم
higher order conditioning
U
شرطی سازی سطح بالا
policy
U
سند معلق به انجام شرطی
policies
U
سند معلق به انجام شرطی
She will only date you if you ...
U
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
deferred dividened
U
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
unconditional
U
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
iterative process
U
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
estate in fee
U
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
zeroes
U
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeros
U
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branch
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
branches
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zero
U
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
while loop
U
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
jump instruction
U
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
universal legacy
U
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
covenant real
U
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
addressing
U
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
conditional
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implies
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material implication
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material conditional
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
material consequence
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
programs
U
دستور
program
U
دستور
precept
U
دستور
precepts
U
دستور
formula
U
دستور
instruction
U
دستور
instructions
U
دستور
command
U
دستور
say-so
U
دستور
commandments
U
دستور
enjoinment
U
دستور
commandment
U
دستور
order
U
دستور
commands
U
دستور
direction
U
دستور
commanded
U
دستور
say so
U
دستور
formulas
U
دستور
prescription
U
دستور
rule
U
دستور
prescriptions
U
دستور
prescript
U
دستور
regulation
U
دستور
formulae
U
دستور
cramer's rule
U
دستور کرامر
intuited
U
دستور دادن
regulation
U
دستور قانون
dictate
U
دستور دادن
enforcement order
U
دستور اجرا
daily order
U
دستور روز
intuiting
U
دستور دادن
intuits
U
دستور دادن
runs
U
دستور RUN
run
U
دستور RUN
principal
U
دستور دهنده
commandment
U
دستور خدا
principals
U
دستور دهنده
commandments
U
دستور خدا
dictating
U
دستور دادن
engine order
U
دستور ماشین
recipe
U
خوراک دستور
blanket order
U
دستور کلی
to give instractions
U
دستور دادن
dictates
U
دستور دادن
embedded code
U
دستور چاپگر
dictated
U
دستور دادن
dictate
U
دستور دادن
execute statement
U
دستور اجرایی
programme
U
دستور نقشه
grammars
U
علم دستور
behest
U
امر دستور
directions
U
دستور عمل
program
U
دستور کار
program
U
برنامه دستور
grammars
U
دستور زبان
grammar
U
کتاب دستور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com