English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
we were ordered to stay U دستور دادند بمانیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I was tipped off . U به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
he gave us permission to stay U اجازه داد که بمانیم
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
tea was served round U به همه چای دادند
We were admitted gratis . U مفتی راهمان دادند
the wheat was scanted U گندم را کم کم بیرون دادند
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
They gave me permission by way of an exception ... U آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
I heard it through the grapevine. U افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
The demonstrators were waving the flags. U تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
The passenger was admitted into the USA. U به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
landwehr U بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
say-so U دستور
commandment U دستور
formulas U دستور
order U دستور
commandments U دستور
formulae U دستور
formula U دستور
prescriptions U دستور
program U دستور
enjoinment U دستور
instructions U دستور
precept U دستور
command U دستور
commands U دستور
commanded U دستور
precepts U دستور
instruction U دستور
regulation U دستور
rule U دستور
prescript U دستور
say so U دستور
direction U دستور
prescription U دستور
programs U دستور
order code U رمز دستور
order U دستور سفارش
macroinstruction U درشت دستور
mandate U دستور مافوق
operating instruction U دستور کار
order of the day U دستور جلسه
order format U قالب دستور
operation order U دستور عملیاتی
operating manual U دستور کار
movement order U دستور حرکت
night order U دستور شبانه
order U دستور دادن
instruction U دستور کار
order U دستورالعمل دستور
mounting instruction U دستور نصب
microinstruction U ریز دستور
instruction U دستور عمل
instructions U دستور کار
grammatically U ازروی دستور
instructions U دستور عمل
mandate U دستور مردم به
dictating U دستور دادن
grammar U علم دستور
grammar U دستور زبان
regulation U دستور قانون
run U دستور RUN
programme U دستور نقشه
programmes U دستور نقشه
standing order U دستور جاری
standing orders U دستور جاری
administrative order U دستور اداری
directions U دستور عمل
avaunt U دستور اخراج
behest U امر دستور
cancellation order U دستور لغو
grammar U کتاب دستور
grammars U دستور زبان
grammars U علم دستور
dictates U دستور دادن
dictated U دستور دادن
dictate U دستور دادن
intuits U دستور دادن
intuiting U دستور دادن
intuited U دستور دادن
intuit U دستور دادن
runs U دستور RUN
principal U دستور دهنده
principals U دستور دهنده
prescriptions U دستور عمل
prescription U دستور عمل
grammars U کتاب دستور
blanket order U دستور کلی
cancellation order U دستور فسخ
recipe U خوراک دستور
laying instruction U دستور نصب
commandments U دستور خدا
commandment U دستور خدا
daily order U دستور روز
lubrication order U دستور روغنکاری
macro U شرح دستور
macro U درشت دستور
mandating U دستور مردم به
mandating U دستور مافوق
mandates U دستور مردم به
mandates U دستور مافوق
mandated U دستور مردم به
recipes U خوراک دستور
job order U دستور کار
collection order U دستور وصول
conditional statement U دستور شرطی
cramer's rule U دستور کرامر
permission U دستور پروانه
embedded code U دستور چاپگر
enforcement order U دستور اجرا
engine order U دستور ماشین
execute statement U دستور اجرایی
field manual U دستور رزمی
formulary U دستور نامه
generative grammar U دستور زایشی
gramarey U دستور زبان
grammer U دستور زبان
mandated U دستور مافوق
statement U بیانیه دستور
program U دستور کار
program U برنامه دستور
money order U دستور پرداخت
money orders U دستور پرداخت
dictate U دستور دادن
to give instractions U دستور دادن
technical manual U دستور فنی
transformational grammar U دستور گشتاری
programs U برنامه دستور
programs U دستور کار
statements U بیانیه دستور
direct U : دستور دادن
directed U : دستور دادن
directs U : دستور دادن
warning order U دستور اگهی
directive U دستور دهنده
directives U دستور دهنده
superior order U دستور مافوق
postbyte U در یک دستور برنامه
macro instruction U درشت دستور
ordinace U دستور شرعی
purchase order U دستور خرید
agenda U دستور جلسه
sailing orders U دستور حرکت
agendas U دستور جلسه
statement number U شماره دستور
transfers U تغییر دستور یا کنترل
transferring U تغییر دستور یا کنترل
final process U دستور اجرای حکم
injunction U حکم بازداشت دستور
programmes U پروگرام دستور کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com