English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
verb U دستورالعمل انجام عملی
verbs U دستورالعمل انجام عملی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
letter of instruction U دستورالعمل انجام کار
directive U راهنمای انجام کار دستورالعمل
directives U راهنمای انجام کار دستورالعمل
manual U دستورالعمل راهنمای انجام کار
shift instruction U دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
stops U انجام ندادن عملی
stopping U انجام ندادن عملی
stopped U انجام ندادن عملی
stop U انجام ندادن عملی
registers U انجام عملی به یک محرک
registering U انجام عملی به یک محرک
register U انجام عملی به یک محرک
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
popped U بسرعت عملی انجام دادن
pops U بسرعت عملی انجام دادن
waste instruction U دستوری که عملی انجام نمیدهد.
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
pop U بسرعت عملی انجام دادن
backwash U اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب
avalanches U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
avalanche U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
op code U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
thresholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
operated U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operate U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operates U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
connective U نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود
black book U دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
Boolean connective U حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
steady state U مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
briefing direction U دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
go to sleep U اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
dynamically U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
instruction counter U شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
arithmetic instruction U دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
pause instruction U دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
instructions U دستورالعمل
operating manual U دستورالعمل
functioned U دستورالعمل
perscription U دستورالعمل
ground rule U دستورالعمل
function U دستورالعمل
order U دستورالعمل
recipe U دستورالعمل
procedure U دستورالعمل
instruction U دستورالعمل
functions U دستورالعمل
recipes U دستورالعمل
directions U دستورالعمل
instruction length U طول دستورالعمل
repetition instruction U دستورالعمل تکرار
instruction mix U اختلاط دستورالعمل
instruction time U زمان دستورالعمل
instruction foramt U قالب دستورالعمل
prescriptions U تجویز دستورالعمل
prescription U تجویز دستورالعمل
stop instruction U دستورالعمل توقف
halt instruction U دستورالعمل توقف
ship husbandary manual U دستورالعمل جرثقیل ها
instruction code U رمز دستورالعمل
guidance U دستورالعمل راهنما
instruction cycle U چرخه دستورالعمل
action statement U دستورالعمل اقدام
instruction register U ثبات دستورالعمل
instruction repertoire U موجودی دستورالعمل
push instruction U دستورالعمل نشاندن
pull instruction U دستورالعمل بازیابی
pseudo instruction U شبه دستورالعمل
pseudo code U شبه دستورالعمل
no op instruction U دستورالعمل بی اثر
nonexecutable statement U دستورالعمل اجراناپذیر
privileged instruction U دستورالعمل ممتاز
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
order U دستورالعمل دستور
null instruction U دستورالعمل پوچ
direction U دستورالعمل جهت
object code U دستورالعمل مقصود
microcode U ریز دستورالعمل
instruction set U مجموعه دستورالعمل
instruction word U کلمه دستورالعمل
ir U ثبات دستورالعمل
code U برنامه دستورالعمل ها
logic instruction U دستورالعمل منطقی
logical instruction U دستورالعمل منطقی
quasi instruction U شبه دستورالعمل
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
machine instruction U دستورالعمل ماشین
macro instruction U درشت دستورالعمل
micro instruction U ریز دستورالعمل
one address instruction U دستورالعمل یک ادرسه
flight manual U دستورالعمل پرواز
computer instruction U دستورالعمل کامپیوتر
arithmetic instruction U دستورالعمل حسابی
entry instruction U دستورالعمل دخول
decision instruction U دستورالعمل تصمیمی
call instruction U دستورالعمل فراخوانی
command processing U پردازش دستورالعمل
field order U دستورالعمل رزمی
branch instruction U دستورالعمل انشعاب
current instruction U دستورالعمل جاری
dummy instruction U دستورالعمل ساختگی
instruction lookahead U پیش بینی دستورالعمل
instruction cycle U سیکل یاچرخش دستورالعمل
computer instruction set U مجموعه دستورالعمل کامپیوتر
instruction control unit U واحد کنترل دستورالعمل
damage control bills U دستورالعمل کنترل خسارات
effective date U تاریخ شروداجرای دستورالعمل
assembly language instruction U دستورالعمل زبان اسمبلی
mips U یک میلیون دستورالعمل درثانیه
pop instruction U دستورالعمل بازیابی از پشته
microcode U دستورالعمل های ریز
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
airworthiness directive U دستورالعمل صلاحیت پرواز
machine instruction set U مجموعه دستورالعمل ماشین
looping instruction U دستورالعمل حلقه زنی
multiple address instruction U دستورالعمل چند ادرسه
variable instruction length U دستورالعمل با طول متغیر
million instructions per second U میلیون دستورالعمل در ثانیه
kips U هزار دستورالعمل درثانیه
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
macroprogramming U برنامه نویسی با درشت دستورالعمل ها
programmed instruction U دستورالعمل برنامه ریزی شده
four address instruction U نتیجه و آدرس دستورالعمل بعدی
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
format U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
formats U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
bumf U اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
component change order U دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
instructions U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instruction U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
boot U اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
pointers U متغیر در برنامه کامپیوتری که حاوی آدرس داده یا دستورالعمل است
pointer U متغیر در برنامه کامپیوتری که حاوی آدرس داده یا دستورالعمل است
areas U دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area U دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
user U دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
boot up U اجرای خودکار مجموعهای از دستورالعمل ها در ROM پس از روشن شدن کامپییوتر
users U دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
booting U اجرای خودکار مجموعهای از دستورالعمل ها در ROM پس از روشن شدن کامپییوتر
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
prescription U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
authors U CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
fetch ahead U فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
prescriptions U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
operatives U عملی
handy <adj.> U عملی
de facto U عملی
utilitarian [useful] <adj.> U عملی
operative U عملی
appropriate [for an occasion] <adj.> U عملی
applied U عملی
manageable <adj.> U عملی
contrivable <adj.> U عملی
applicatory <adj.> U عملی
applicative U عملی
useful <adj.> U عملی
empirical U عملی
business like U عملی
suitable <adj.> U عملی
purposive <adj.> U عملی
purposeful <adj.> U عملی
convenient <adj.> U عملی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com