English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
aero U مربوط به پرواز یا هواپیما
avionic U مربوط به دستگاههای خودکار هواپیما
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
names U لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند
name U لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
vertical scale U عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
elevation tracking U دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
aircraft climb corridor U دالان صعود هواپیما
climb corridor U دالان صعود هواپیما
vertical takeoff U سرعت صعود اولیه هواپیما
vertical speed U سرعت صعود عمودی هواپیما
angle of departure U زاویه صعود هواپیما از روی باند
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
toss bombing U نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
condequent U مربوط
pertinenet U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
irrelevant U نا مربوط
pertaining U مربوط به
lineal U مربوط به خط
germane U مربوط
curatorial U مربوط به
coordinate U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
correspondents U مربوط به
cretaceous U مربوط به گچ
proper U مربوط
correspondent U مربوط به
for U مربوط به
pertinent U مربوط به
eight bit system U مربوط به یک
as for U مربوط به
pertinent U مربوط
affined U مربوط
caprine U مربوط به بز
apposite U مربوط
relevant U مربوط
related U مربوط
coherent U مربوط
astro U مربوط به نجوم
glyptic U مربوط به حکاکی
goidelic U مربوط بسلت
adulterous U مربوط به زنا
norse U مربوط به اسکاندیناوی
achaean U مربوط به اخائیه
connects U مربوط کردن
hydrostatic U مربوط به فشار اب
aguish U مربوط به تب و لرز
hominoid U مربوط به بشر
horsy U مربوط به اسب
hydrographic U مربوط به اب نگاری
hawaiian U مربوط به هاوایی
facial U مربوط به صورت
numeric U 1-مربوط به اعداد. 2-
achaian U مربوط به اخائیه
ovarian U مربوط به تخمدان
haemic U مربوط بخون
agrologic U مربوط بخاکشناسی
hydropic U مربوط به استسقاء
acetarious U مربوط به سالاد
racing U مربوط بمسابقه
larcenous U مربوط به دزدی
metabolical U مربوط به متابولیزم
outbound U مربوط به خارج
bears U مربوط بودن
bear U مربوط بودن
left-wing U مربوط به جناح چپ
left wing U مربوط به جناح چپ
dependent U مربوط محتاج
concerns U مربوط بودن به
thermal U مربوط به گرما
fossil U مربوط بادوارگذشته
baronial U مربوط به بارون
futuristic U مربوط به اینده
connect U مربوط کردن
hypophyseal U مربوط به هیپوفیز
nasal U مربوط به بینی
immunologic U مربوط به مصونیت
inspectional U مربوط به بازرسی
nautical U مربوط به کشتیرانی
insurrectional U مربوط به شورش
fossils U مربوط بادوارگذشته
irrelative U نا مربوط مطلق
fractional U مربوط به بخشها
janitorial U مربوط به فراشی
avuncular U مربوط بدایی
fractional U مربوط به بخشهایی
concern U مربوط بودن به
numerical U مربوط به اعداد
post- U مربوط به پست
post U مربوط به پست
caloric U مربوط به کالری
calligraphic U مربوط به خطاطی
tutorial U مربوط به قیمومت
tutorials U مربوط به قیمومت
histrionic U مربوط به نمایش
c U مربوط به کامپیوتر
brumal U مربوط به زمستان
britannic U مربوط به بریتانیا
bear on U مربوط بودن
basal U مربوط به ته یابنیان
bardic U مربوط به رامشگری
expiratory U مربوط به زفیر
atomistic U مربوط به اتم
faunae U مربوط به جانوران
posted U مربوط به پست
posts U مربوط به پست
computational U مربوط به یک محاسبه
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
collegial U مربوط به دانشکده
corresponsive U مربوط بیکدیگر
ghostly U مربوط به روح
churchly U مربوط به کلیسا
self- U مربوط به خود
chromic U مربوط به کرومیوم
chromatic U مربوط به رنگها
cerebellar U مربوط به مخچه
dictoral U مربوط به دکتری
divisional U مربوط به تقسیم
materials U مربوط جسم
material U مربوط جسم
domiciliary U مربوط به خانه
capitular U مربوط بفصل
treat U مربوط بودن به
filiate U مربوط ساختن
anglian U مربوط به نژاد
residential U مربوط به اقامت
senile U مربوط به پیری
postal U مربوط به پست
anent U در مشارکت با مربوط به
analitical U مربوط به تجزیه
organizational U مربوط به سازمان
ammino U مربوط به امونیاک
ameboid U مربوط به امیب
amebic U مربوط به امیب
ameban U مربوط به امیب
ameba U مربوط به امیب
glossal U مربوط به زبان
amazonian U مربوط به امازونها
mathematical U مربوط به ریاضیات
subsistence U مربوط به زیست
genethliac U مربوط به طالع
garlicky U مربوط به سیر
treated U مربوط بودن به
treats U مربوط بودن به
narcotic U مربوط به موادمخدره
as to U عطف به مربوط به
fistulous U مربوط به ناسور
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
arteriovenous U مربوط به رگها
arithmeticlal U مربوط به حساب
dictatorial U مربوط به دیکتاتور
photo- U مربوط به نور
gallinaceous U مربوط بماکیان
graphic U مربوط به نقاشی
archival U مربوط به بایگانی
arbitrative U مربوط بحکمیت
arbitral U مربوط به حکمیت
bawdy U مربوط به جاکشی
aluminous U مربوط به الومینیوم
osteal U مربوط باستخوان
sensorimotor U مربوط به حس حرکت
thallous U مربوط به تالیوم
mammary U مربوط به پستان
congressional U مربوط به کنگره
thematic U مربوط بموضوع
womanish U مربوط به زن یا زنان
Hellenic U مربوط به یونان
nuclear U مربوط به اتمی
my U مربوط بمن
to be U مربوط باینده
to be in rapport U مربوط بودن
feminine U مربوط به جنس زن
to have connexion with U مربوط بودن با
affiliate U مربوط ساختن
mammary U مربوط به پستانداران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com