Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.
U
دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the party rallied round him
U
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
youth hostels
U
شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel
U
شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
youth
U
جوانان
youths
U
جوانان
young people
U
جوانان
yoth
U
جوانان
masters and misses
U
جوانان
youth
U
جوانمرد جوانان
youth sports
U
بازیهای جوانان
the youth of the country
U
جوانان کشور
youths
U
جوانمرد جوانان
juveniles
U
ویژه نو جوانان
youth hostel
U
خوابگاه جوانان
juvenile
U
ویژه نو جوانان
hell fire club
U
باشگاه جوانان بی پروا
the rising generation
U
دوره جوانان اینده
youths of puissance
U
جوانان توانا یا نیرومند
they parted with each other
U
از هم جدا شدند
they were made one
U
با هم یکی شدند
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
There is no fault in young men having desires.
<proverb>
U
آرزو به جوانان عیب نیست .
small fry
<idiom>
U
شخص غیر مهم ،جوانان
YMCAs
U
مخفف باشگاه جوانان مسیحی
YMCA
U
مخفف باشگاه جوانان مسیحی
jaycee
U
عضو اطاق بازرگانی جوانان
those who did not fear won
U
انهایی که نترسیدندپیروز شدند
they took refuge in a cave
U
در غاری پنهان شدند
the boys were excused
U
شاگردان مرخص شدند
they sought of him a miracle
U
معجزهای از او خواستار شدند
the troops were scattered
U
سپاهیان متفرق شدند
they muliplied by generation
U
با زاد و ولدزیاد شدند
They grew attached ( attracted) to each other.
U
به همدیگر علاقمند شدند
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
gilded youth
U
جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
outcries
U
بیداد
oppression
U
بیداد
outcry
U
بیداد
cruelty
U
بیداد
borstals
U
دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
borstal
U
دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
injustices
U
ستم بیداد
rampage
U
داد و بیداد
injustice
U
ستم بیداد
rampaging
U
داد و بیداد
rampaged
U
داد و بیداد
rampages
U
داد و بیداد
felling
U
مهیب بیداد گر
felled
U
مهیب بیداد گر
old womanish or manly
U
دادو بیداد کن
rioted
U
داد و بیداد
brangle
U
داد و بیداد
rioting
U
داد و بیداد
riots
U
داد و بیداد
riot
U
داد و بیداد
roisterer
U
داد و بیداد کن
fells
U
مهیب بیداد گر
fell
U
مهیب بیداد گر
How many students passed the exam?
U
چند نفر در امتحان قبول شدند؟
the people pressed in
U
مردم زور اورده داخل شدند
the judges were influenced by
U
داوران زیر نفوذ او واقع شدند
Several engineeres were removed from office.
U
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
housekeeping
U
مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
omission factor
U
تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
what is the row?
U
داد و بیداد سر چیست
wrangled
U
داد و بیداد کردن
wrangling
U
داد و بیداد کردن
wrangling
U
داد و بیداد مشاجره
jangled
U
داد و بیداد غوغا
jangles
U
داد و بیداد غوغا
raise a dust
U
داد و بیداد کردن
wrangle
U
داد و بیداد مشاجره
wrangled
U
داد و بیداد مشاجره
jangle
U
داد و بیداد غوغا
vociferance
U
زوزه داد و بیداد
wrangle
U
داد و بیداد کردن
brannigan
U
داد و بیداد جنجال
jangling
U
داد و بیداد غوغا
wrangles
U
داد و بیداد مشاجره
wrangles
U
داد و بیداد کردن
The officers were brifed on (about) the detailes.
U
افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
In the nature of things, young people often rebel against their parents.
U
طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
cut up rough
U
داد و بیداد راه انداختن
to go on a drunken rampage
U
با مستی داد و بیداد کردن
Due to the review security procedures were modified .
U
به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
Many people were hurt when the boiler exploded.
U
وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
mix up, caution
U
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
pelasgic
U
نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
U
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
wrangling
U
داد و بیداد
[مشاجره]
[نزاع]
[اصطلاح تحقیر آمیز]
grand tours
U
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour
U
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
to lager-lout
[British E]
U
در جشن مست شدن و با خشونت داد و بیداد کردن
[اصطلاح روزمره]
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
patches
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
young saints Šold devils
U
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
pleiades
U
هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
The two cars had a head –on collision.
U
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
farmed
U
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farms
U
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farm
U
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
regiment
U
دسته دسته کردن
regiments
U
دسته دسته کردن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
streams of people
U
دسته دسته مردم
sorts
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
classify
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
trooping
U
دسته دسته شدن
scores of people
U
دسته دسته مردم
groups
U
دسته دسته کردن
trooped
U
دسته دسته شدن
troop
U
دسته دسته شدن
sort
U
دسته دسته کردن
sorted
U
دسته دسته کردن
sects
U
دسته دسته مذهبی
sect
U
دسته دسته مذهبی
windrow
U
دسته دسته کردن
in detail
U
مفصلا دسته دسته
they came in bands
U
دسته دسته امدند
assort
U
دسته دسته شدن
group
U
دسته دسته کردن
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
blessed folder
U
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
centers
U
مرکز
centered
U
مرکز
centre
U
مرکز
center
U
مرکز
center line
U
خط مرکز
centred
U
مرکز
acentric
U
بی مرکز
meddle
U
مرکز
concentric
U
هم مرکز
station
U
مرکز
stationed
U
مرکز
stations
U
مرکز
meddled
U
مرکز
heart
U
مرکز
omphalos
U
مرکز
intermediate exchange
U
مرکز
centre forward
U
مرکز
isocentre
U
هم مرکز
middle
U
مرکز
hearts
U
مرکز
meddles
U
مرکز
middles
U
مرکز
hive
U
مرکز تجمع
center of lift
U
مرکز برا
nerve centres
U
مرکز فرمان
point
U
مرکز راس حد
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
center of distribution
U
مرکز پخش
point
U
محل مرکز
center of gravity
U
مرکز ثقل
nerve centre
U
مرکز فرمان
center of mass
U
مرکز هدف
centralist
U
مرکز گرای
centralists
U
مرکز گرای
eccentricity
U
دوری از مرکز
eccentricities
U
خروج از مرکز
eccentricity
U
خروج از مرکز
eccentricities
U
دوری از مرکز
center of pressure
U
مرکز فشار
center of mass
U
مرکز جرم
eccentrics
U
هم مرکز نبودن
eccentrics
U
خارج از مرکز
eccentrics
U
گریزنده از مرکز
eccentric
U
هم مرکز نبودن
eccentric
U
خارج از مرکز
eccentric
U
گریزنده از مرکز
center of resistance
U
مرکز مقاومت
center mark
U
مرکز سوراخ
emporiums
U
مرکز بازرگانی
brain center
U
مرکز مغزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com