English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
party U دسته متشکل جمعیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flocked U جمعیت دسته پرندگان
flocking U جمعیت دسته پرندگان
flocks U جمعیت دسته پرندگان
flock U جمعیت دسته پرندگان
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
organized U متشکل
formant U متشکل
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
organizing U متشکل کردن
unaligned U غیر متشکل
organizes U متشکل کردن
organize U متشکل کردن
endarch U متشکل در خارج
organising U متشکل کردن
organises U متشکل کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
reorganized U دوباره متشکل کردن
reorganizes U دوباره متشکل کردن
reorganizing U دوباره متشکل کردن
reorganised U دوباره متشکل کردن
gimmal U متشکل ازقطعات مرتبط
bitty U متشکل از قطعات ریز
nation state U حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
nation-state U حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
nation-states U حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
e c s c (european coal & steel commissio U سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
stanzaic U متشکل از چند بند شعر
tetraspore U گروهی متشکل ازچهار هاگ
council of entent U متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
geodesic dome U گنبد متشکل ازسطوح هندسی
lignocellulose U مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
diarchy U سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
beam column framing U ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
nordic council U شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
jo bolt U نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
recombinant U موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
craft union U اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
DNA double helix U [یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
bilateral infrastructure U سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
association for women in computing U متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
master slave computer system U یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
cellulose nitrate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
reed valve U شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
wrap round engine U موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
mobs U جمعیت
thinly populated U کم جمعیت
populations U جمعیت
armies U جمعیت
population U جمعیت
rabble U جمعیت
gregariously U با جمعیت
army U جمعیت
crowds U جمعیت
crowd جمعیت
mobbing U جمعیت
many peopled U پر جمعیت
over peopled U پر جمعیت
gaggle U جمعیت
population [pop.] U جمعیت
gaggles U جمعیت
throng U جمعیت
thronged U جمعیت
mob U جمعیت
mobbed U جمعیت
thronging U جمعیت
throngs U جمعیت
demos U جمعیت
thickly peopled U پر جمعیت
company U جمعیت
thinners U کم جمعیت
densely populated U پر جمعیت
companies U جمعیت
gangs U جمعیت
thinned U کم جمعیت
press U جمعیت
full of life U پر جمعیت
heaping U جمعیت
heaps U جمعیت
thickly populated U پر جمعیت
populace U جمعیت
desolate U بی جمعیت
cortege U جمعیت
heap U جمعیت
herding U جمعیت
presses U جمعیت
thins U کم جمعیت
herds U جمعیت
herd U جمعیت
thinnest U کم جمعیت
bodle U جمعیت
herded U جمعیت
gang U جمعیت
corteges U جمعیت
society U جمعیت
societies U جمعیت
thin U کم جمعیت
open loop system U مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
multipropellant U سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
rollpin U پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
people U جمعیت قوم
population structure U ترکیب جمعیت
population explosion U انفجار جمعیت
population growth U رشد جمعیت
population structure U ساخت جمعیت
peoples U جمعیت قوم
population inversion U وارونگی جمعیت
peopling U جمعیت قوم
peopled U جمعیت قوم
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
working population U جمعیت شاغل
demography U جمعیت نگاری
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
young population U جمعیت جوان
social U جمعیت دوست
people U تن [جمعیت شهری]
urban population U جمعیت شهری
underpopulation U کمبود جمعیت
multitudes U جمعیت کثیر
stationary population U جمعیت ثابت
the crowd scattereal U جمعیت متفرق شد
multitude U جمعیت کثیر
settled U جمعیت دار
the total population U همه جمعیت
demography U جمعیت شناسی
populated U جمعیت دار
bikes U انبوه جمعیت
habitancy U جمعیت سکنه
demographer U جمعیت شناس
demographic transition U گذار جمعیت
demotic distribution U توزیع جمعیت
aging population U جمعیت سالمند
overpopulation U اضافه جمعیت
habitance U جمعیت سکنه
depopulation U تخلیه جمعیت
bike U انبوه جمعیت
depopulating U کم جمعیت کردن
depopulates U کم جمعیت کردن
optimum population U حد مطلوب جمعیت
population density U تراکم جمعیت
ruck U جمعیت وازدحام
knight errantry U جمعیت سلحشوران
rucks U جمعیت وازدحام
depopulate U کم جمعیت کردن
population distribution U توزیع جمعیت
depopulated U کم جمعیت کردن
cuno filter U نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
cellulose acetate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
zero population growth U رشد جمعیت صفر
birth rate U ضریب افزایش جمعیت
gregariously U از روی جمعیت دوستی
population planning U برنامه ریزی جمعیت
A big crowd gathered. U جمعیت انبوهی جمع شد
birth rates U ضریب افزایش جمعیت
demography U علم جمعیت شناسی
gangs U جمعیت تشکیل دادن
gang U جمعیت تشکیل دادن
templar U عضو جمعیت فراماسون
populate U دارای جمعیت کردن
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
populates U دارای جمعیت کردن
populating U دارای جمعیت کردن
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
demography U مطالعه مهاجرت جمعیت
troop U دسته دسته شدن
sorts U دسته دسته کردن
groups U دسته دسته کردن
trooping U دسته دسته شدن
trooped U دسته دسته شدن
sort U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
streams of people U دسته دسته مردم
they came in bands U دسته دسته امدند
windrow U دسته دسته کردن
scores of people U دسته دسته مردم
sect U دسته دسته مذهبی
sects U دسته دسته مذهبی
sorted U دسته دسته کردن
shoals of people U دسته دسته مردم
regiment U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته شدن
assort U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
logogram U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logograph U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
cluster mill U فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
branches U در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch U در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
doubling time of population U زمان دو برابر شدن جمعیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com