Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stock
U
دسته ابزار و اسلحه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phalanxes
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanx
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
helve
U
دسته ابزار
inspection arms
U
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
preyer
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
tool
U
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
control equipment
U
ابزار وارسی ابزار پایش
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
unarmed
U
بی اسلحه
bare handed
U
بی اسلحه
weapons
U
اسلحه
weapon
U
اسلحه
armless
U
بی اسلحه
safety lock
U
ضامن اسلحه
misfires
U
گیرکردن اسلحه
trigger
U
ماشه اسلحه
weapons
U
اسلحه حربه
misfire
U
گیرکردن اسلحه
d. armour
U
اسلحه دفاع
heavy armed
U
سنگین اسلحه
repeating firearm
U
اسلحه خودکار
weapon
U
اسلحه حربه
arm
U
اسلحه گرم
cold steel
U
اسلحه سرد
piece
U
اسلحه گرم
firearms
U
اسلحه گرم
side arms
U
اسلحه کمری
single shot
U
اسلحه تک تیر
Ten firearms .
U
ده قبضه اسلحه
misfired
U
گیرکردن اسلحه
armouries
U
اسلحه قوزخانه
triggers
U
ماشه اسلحه
shooting iron
U
اسلحه گرم
light armed
U
سبک اسلحه
side arm
U
اسلحه کمری
ordnance
U
اسلحه ومهمات
holster
U
جلد اسلحه
holsters
U
جلد اسلحه
triggered
U
ماشه اسلحه
maximum range
U
بردنهایی اسلحه
firearm
U
اسلحه گرم
armouries
U
اسلحه خانه
stoppages
U
گیر در اسلحه
weaponry
U
اسلحه سازی
arm of precision
U
اسلحه دقیق
weaponary
U
مربوط به اسلحه
fire arms
U
اسلحه ی گرم
stoppage
U
گیر در اسلحه
armoury
U
اسلحه خانه
armoury
U
اسلحه قوزخانه
armorer
U
اسلحه ساز
armory
U
اسلحه خانه
armourer
U
اسلحه ساز
thumb
U
شستی اسلحه
Elaborate
U
اسلحه بزرگ
antiaircraft
U
اسلحه ضد هوایی
thumbed
U
شستی اسلحه
pieces
U
اسلحه گرم
thumbing
U
شستی اسلحه
thumbs
U
شستی اسلحه
cleaning rod
U
سمبه نظافت اسلحه
light infantry
U
پیاده سبک اسلحه
poppers
U
اسلحه صدا دار
armor bearer
U
حامل اسلحه زرهدار
gunrunner
U
قاچاقچی اسلحه و مهمات
lift fire
U
زیادکردن برد اسلحه
hold-up
U
با اسلحه سرقت کردن
hold-ups
U
با اسلحه سرقت کردن
To lay down ones arms .
U
اسلحه رابزمین گذاشتن
magazine
U
مخزن خشاب اسلحه
chamber
U
خزانه فشنگ در اسلحه
muzzle
U
دهانه لوله اسلحه
muzzled
U
دهانه لوله اسلحه
muzzles
U
دهانه لوله اسلحه
muzzling
U
دهانه لوله اسلحه
armorer
U
نگهبان اسلحه زراد
to sight gun
U
نشان کردن اسلحه
magazines
U
مخزن خشاب اسلحه
chambers
U
خزانه فشنگ در اسلحه
armory
U
کارخانهء اسلحه سازی
popper
U
اسلحه صدا دار
to decommission weapons
U
اسلحه ها را غیردایر کردن
to decommission weapons
U
اسلحه ها را از کار انداختن
ordnance
U
مربوط به اسلحه و مهمات
missiles
U
اسلحه پرتاب کردنی
velite
U
سرباز سبک اسلحه
missile
U
اسلحه پرتاب کردنی
hold up
U
با اسلحه سرقت کردن
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
biathlon
U
اسکی صحرانوردی با اسلحه
disassemble
U
بازکردن اسلحه یا موتور
to pack a weapon
[colloquial]
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
cant
U
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
frees
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
clanging
U
صدای بهم خوردن اسلحه
gun running
U
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
clanged
U
صدای بهم خوردن اسلحه
clang
U
صدای بهم خوردن اسلحه
shooting position
U
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
clangs
U
صدای بهم خوردن اسلحه
light horse
U
سوار نظام سبک اسلحه
gun-running
U
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
to call to arms
U
اعلام دست به اسلحه کردن
firing pin
U
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
free
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
To drow ( pull ) a gun on some one .
U
بروی کسی اسلحه کشیدن
gunfighter
U
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
caliber
U
قطر داخلی لوله اسلحه
bores
U
قطر داخلی لوله اسلحه
bore
U
قطر داخلی لوله اسلحه
to carry a weapon
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
to be packing
[heat]
[colloquial]
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
arm
U
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
streams of people
U
دسته دسته مردم
trooping
U
دسته دسته شدن
sorted
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
sorts
U
دسته دسته کردن
trooped
U
دسته دسته شدن
classify
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته شدن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
group
U
دسته دسته کردن
regiment
U
دسته دسته کردن
regiments
U
دسته دسته کردن
groups
U
دسته دسته کردن
troop
U
دسته دسته شدن
scores of people
U
دسته دسته مردم
sects
U
دسته دسته مذهبی
in detail
U
مفصلا دسته دسته
they came in bands
U
دسته دسته امدند
windrow
U
دسته دسته کردن
sect
U
دسته دسته مذهبی
hussar
U
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate
U
فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
boresight
U
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
brigand
U
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
big bore
U
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
brigands
U
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
judo
U
فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
flatlings
U
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatling
U
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
tacit
U
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
doubled up
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
barrels
U
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel
U
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
doubled
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
contraband of war
U
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk
[a person]
U
دست روی بدن کسی کشیدن
[در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
breaks
U
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break
U
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
locking device
U
ابزار
doodad
U
ابزار
implement
U
ابزار
implemented
U
ابزار
tool
U
ابزار
gadget
U
ابزار
gadgets
U
ابزار
tools
U
ابزار
devices
U
ابزار
device
U
ابزار
implements
U
ابزار
implementing
U
ابزار
carpenter's rule
U
خط کش
[ابزار]
doodads
U
ابزار
yardstick
U
خط کش
[ابزار]
folding rule
U
خط کش
[ابزار]
folding ruler
U
خط کش
[ابزار]
double meter stick
[American]
U
خط کش
[ابزار]
folding meter stick
U
خط کش
[ابزار]
yard stick
U
خط کش
[ابزار]
instrument
U
ابزار
instrumentation
U
ابزار
hardware
U
ابزار
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com