Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
squidding
U
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures
U
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
victimises
U
طعمه کردن
victimizes
U
طعمه کردن
victimize
U
طعمه کردن
victimised
U
طعمه کردن
victimized
U
طعمه کردن
victimising
U
طعمه کردن
victimizing
U
طعمه کردن
lured
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
lures
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
lure
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
luring
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
turtle knot
U
گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
snap swivel
U
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
undergoing
U
دستخوش
undergone
U
دستخوش
undergoes
U
دستخوش
undergo
U
دستخوش
prey
U
دستخوش
subject to the flood
U
دستخوش سیل
victims
U
دستخوش شکار
peccable
U
دستخوش خطا
victim
U
دستخوش شکار
adrift
دستخوش طوفان
golden handshakes
U
دستخوش بازنشستگی
tosser
U
دستخوش امواج
windblown
U
دستخوش باد
at the mercy of
U
در اختیار دستخوش
golden handshake
U
دستخوش بازنشستگی
passive
U
دستخوش عامل خارجی
drifts
U
دستخوش پیشامد بودن
passives
U
دستخوش عامل خارجی
drifting
U
دستخوش پیشامد بودن
drifted
U
دستخوش پیشامد بودن
sentient
U
حساس دستخوش احساسات
drift
U
دستخوش پیشامد بودن
obsessive
U
دستخوش یک فکر یامیل قوی
tideland
U
زمین ساحلی دستخوش جزرومد
obsessively
U
دستخوش یک فکر یامیل قوی
victimized
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimize
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
planker
U
گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
victimizes
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
catastrophism
U
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
prey
U
طعمه
set
U
طعمه ها
sets
U
طعمه ها
baiting
U
طعمه
setting up
U
طعمه ها
victims
U
طعمه
victim
U
طعمه
terminal tackle
U
طعمه
lures
U
طعمه ماهی
chumming
U
طعمه ریزی
lure
U
طعمه ماهی
luring
U
طعمه ماهی
baiter
U
طعمه دهنده
bait
U
طعمه دادن
chums
U
طعمه ماهیگیری
chum
U
طعمه ماهیگیری
baits
U
طعمه ماهیگیری
bait
U
طعمه ماهیگیری
baits
U
طعمه دادن
lured
U
طعمه ماهی
baited
U
طعمه ماهیگیری
put-upon
U
طعمه قراردادن
put upon
U
طعمه قراردادن
prey
U
طعمه قربانی
ravin
U
طعمه شکاری
hank
U
طعمه شکار
hanks
U
طعمه شکار
predacity
U
طعمه جویی
baited
U
طعمه دادن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
hit
U
طعمه دزدی ماهی
hitting
U
طعمه دزدی ماهی
popping plug
U
طعمه ماهیگیری شناور
hits
U
طعمه دزدی ماهی
takes
U
طعمه خوردن ماهی
nymphs
U
طعمه مصنوعی ماهیگیری
fly-fishing
U
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
wet fly
U
طعمه ماهیگیری زیرابی
ravens
U
شکار طعمه شکاری
raven
U
شکار طعمه شکاری
bait casting
U
پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
nymph
U
طعمه مصنوعی ماهیگیری
popper
U
طعمه شناور ماهیگیری
poppers
U
طعمه شناور ماهیگیری
take
U
طعمه خوردن ماهی
fly fishing
U
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
work up
U
ترکیب کردن ساختن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
dropper fly
U
طعمه اضافی وصل به نخ ماهیگیری
spinner
U
نوعی طعمه ماهیگیری چرخان
bait fish
U
ماهی کوچک بعنوان طعمه
fly
U
طعمه مصنوعی بشکل حشره
bottom rig
U
وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
jigging
U
بالا و پایین بردن طعمه در اب
fish
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fished
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fishes
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com