English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
golden handshake U دستخوش بازنشستگی
golden handshakes U دستخوش بازنشستگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undergoes U دستخوش
undergo U دستخوش
prey U دستخوش
undergone U دستخوش
undergoing U دستخوش
at the mercy of U در اختیار دستخوش
tosser U دستخوش امواج
adrift دستخوش طوفان
peccable U دستخوش خطا
subject to the flood U دستخوش سیل
victim U دستخوش شکار
victims U دستخوش شکار
windblown U دستخوش باد
pensionable age U سن بازنشستگی
retirement U بازنشستگی
superannuation U بازنشستگی
retired ness U بازنشستگی
passive U دستخوش عامل خارجی
drifted U دستخوش پیشامد بودن
passives U دستخوش عامل خارجی
drifts U دستخوش پیشامد بودن
drift U دستخوش پیشامد بودن
drifting U دستخوش پیشامد بودن
sentient U حساس دستخوش احساسات
retired U مربوط به بازنشستگی
retired pay U حقوق بازنشستگی
pension funds U وجوه بازنشستگی
retiring pension U حقوق بازنشستگی
pension insurance U بیمه بازنشستگی
old age pension U مستمری بازنشستگی
old age pension U حقوق بازنشستگی
pension fund U صندوق بازنشستگی
old age insurance U بیمه بازنشستگی
superannuation U کهولت بازنشستگی
pensions U مستمری بازنشستگی
pensionable U شایسته بازنشستگی
pension U مستمری بازنشستگی
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
tideland U زمین ساحلی دستخوش جزرومد
obsessive U دستخوش یک فکر یامیل قوی
obsessively U دستخوش یک فکر یامیل قوی
pensionable U وقت بازنشستگی رسیده
pension U حقوق بازنشستگی پانسیون
pensions U حقوق بازنشستگی یا تقاعد
pensions U حقوق بازنشستگی پانسیون
pension U حقوق بازنشستگی یا تقاعد
planker U گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
victimises U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimize U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizes U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimized U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
to save for retirement U برای بازنشستگی پس انداز کردن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures U : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
IRA U مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
provident fund U وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
short timer U پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
tossed U دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
toss U دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossing U دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tosses U دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com