English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
picaroon U دزدی کردن قلاشی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heists U دزدی کردن
commit theft U دزدی کردن
burgling U شب دزدی کردن
thieve U دزدی کردن
burgle U شب دزدی کردن
burgles U شب دزدی کردن
burgled U شب دزدی کردن
heist U دزدی کردن
pirated U دزدی ادبی کردن
pirated U دزدی دریایی کردن
kidnaps U ادم دزدی کردن
pirate U دزدی ادبی کردن
kidnap U ادم دزدی کردن
kidnapped U بچه دزدی کردن
pirate U دزدی دریایی کردن
kidnap U بچه دزدی کردن
kidnapped U ادم دزدی کردن
pirates U دزدی ادبی کردن
snitching U دله دزدی کردن
snitches U دله دزدی کردن
snitched U دله دزدی کردن
snitch U دله دزدی کردن
pirates U دزدی دریایی کردن
pilfers U دله دزدی کردن
pilfering U دله دزدی کردن
pilfered U دله دزدی کردن
pirating U دزدی دریایی کردن
pilfer U دله دزدی کردن
pirating U دزدی ادبی کردن
kidnaps U بچه دزدی کردن
maraud U دله دزدی یاتلاش کردن
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
theft and pilferage U دزدی و دله دزدی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
filched U دزدی
thefts U دزدی
filches U دزدی
filching U دزدی
theft U دزدی
thieving U دزدی
nips U دزدی
nipped U دزدی
nip U دزدی
larceny U دزدی
filch U دزدی
lifting U دزدی
brigandism U دزدی
robberies U دزدی
freebooting U دزدی
lifts U دزدی
burglary U دزدی
robbery U دزدی
burglaries U دزدی
abstractions U دزدی
lift U دزدی
lifted U دزدی
thievery U دزدی
embezzlement U دزدی
abstraction U دزدی
spoliation U دزدی
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
kidnapping U بچه دزدی
intercept U توپ دزدی
thievish U خوگرفته به دزدی
shop lifting U دزدی از مغازه ها
intercepting U توپ دزدی
aggravated theft U دزدی مشدد
plagiary U دزدی ادبی
kidnapping U ادم دزدی
pilferage U دله دزدی
pickery U دله دزدی
thievishness U خوی دزدی
petit larceny U دله دزدی
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
steals U توپ دزدی
steal U توپ دزدی
plagiarism U دزدی ادبی
cribs U دله دزدی
cribbed U دزدی ادبی
cribbed U دله دزدی
abaction U گله دزدی
crib U دله دزدی
Shanghai U ادم دزدی
larceny petty U دزدی کوچک
piracy U دزدی دریایی
heists U دزدی سرقت
kleptomania U جنون دزدی
theft, pilferage, non delivery U دله دزدی
kleptomaniac U علاقمند به دزدی
heist U دزدی سرقت
petty larceny U دله دزدی
crib U دزدی ادبی
cribbing U دله دزدی
kleptomania U دزدی بیمارگون
piracy U دزدی دریائی
piracy U دزدی ادبی
cabbages U دله دزدی
cycle stealing U چرخه دزدی
cabbage U دله دزدی
larcenous U مربوط به دزدی
intercepts U توپ دزدی
cribs U دزدی ادبی
picking U دله دزدی
intercepted U توپ دزدی
cribbing U دزدی ادبی
kleptomaniacs U علاقمند به دزدی
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
hit U طعمه دزدی ماهی
hitting U طعمه دزدی ماهی
piracy U دزدی هنری یاادبی
kleptomania U میل و اشتیاق به دزدی
peculate U حیف ومیل دزدی
swagman U خریدار مال دزدی
hits U طعمه دزدی ماهی
software piracy U دزدی نرم افزار
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
robberies U دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robbery U دزدی مقرون به ازار یا تهدید
tpnd U دله دزدی وعدم تحویل
they accused him of the ft U اورابه دزدی متهم ساختند
cat burglar <idiom> U دزدی که از دیوار بالا میرود
kleptamaniac U کسی که جنون دزدی دارد
kleptolagnia U تحریک جنسی توام با دزدی
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
It is wrong to steal . U دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
hijack U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
hijacks U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
high jack U دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com