English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
piracy U دزدی دریائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pirating U دزد دریائی
martitime survey U بازرسی دریائی
pirates U دزد دریائی
pirated U دزد دریائی
pirate U دزد دریائی
blue jacket U سرباز نیروی دریائی
average bond U ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
theft and pilferage U دزدی و دله دزدی
sorties U یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
sortie U یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
filches U دزدی
filching U دزدی
filched U دزدی
filch U دزدی
lifting U دزدی
lifts U دزدی
brigandism U دزدی
thieving U دزدی
thievery U دزدی
spoliation U دزدی
freebooting U دزدی
lifted U دزدی
nip U دزدی
theft U دزدی
nipped U دزدی
larceny U دزدی
robberies U دزدی
nips U دزدی
thefts U دزدی
robbery U دزدی
burglaries U دزدی
abstraction U دزدی
abstractions U دزدی
burglary U دزدی
embezzlement U دزدی
lift U دزدی
shop lifting U دزدی از مغازه ها
commit theft U دزدی کردن
cycle stealing U چرخه دزدی
aggravated theft U دزدی مشدد
abaction U گله دزدی
intercepted U توپ دزدی
picking U دله دزدی
kidnapping U ادم دزدی
kidnapping U بچه دزدی
intercept U توپ دزدی
thievish U خوگرفته به دزدی
intercepting U توپ دزدی
intercepts U توپ دزدی
larcenous U مربوط به دزدی
larceny petty U دزدی کوچک
plagiarism U دزدی ادبی
cabbage U دله دزدی
thievishness U خوی دزدی
burgle U شب دزدی کردن
burgled U شب دزدی کردن
burgles U شب دزدی کردن
burgling U شب دزدی کردن
cabbages U دله دزدی
heists U دزدی کردن
thieve U دزدی کردن
petit larceny U دله دزدی
pickery U دله دزدی
pilferage U دله دزدی
plagiary U دزدی ادبی
Shanghai U ادم دزدی
theft, pilferage, non delivery U دله دزدی
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
heists U دزدی سرقت
cribbed U دزدی ادبی
cribs U دزدی ادبی
cribs U دله دزدی
steals U توپ دزدی
cribbing U دزدی ادبی
crib U دله دزدی
cribbing U دله دزدی
crib U دزدی ادبی
cribbed U دله دزدی
steal U توپ دزدی
piracy U دزدی ادبی
kleptomania U جنون دزدی
piracy U دزدی دریایی
heist U دزدی سرقت
heist U دزدی کردن
petty larceny U دله دزدی
kleptomania U دزدی بیمارگون
kleptomaniacs U علاقمند به دزدی
kleptomaniac U علاقمند به دزدی
pilfering U دله دزدی کردن
kidnaps U بچه دزدی کردن
snitch U دله دزدی کردن
kidnap U بچه دزدی کردن
snitched U دله دزدی کردن
snitches U دله دزدی کردن
snitching U دله دزدی کردن
pilfered U دله دزدی کردن
pilfer U دله دزدی کردن
pirate U دزدی ادبی کردن
pirated U دزدی دریایی کردن
pirated U دزدی ادبی کردن
pirates U دزدی دریایی کردن
pirates U دزدی ادبی کردن
hit U طعمه دزدی ماهی
hits U طعمه دزدی ماهی
hitting U طعمه دزدی ماهی
pirating U دزدی دریایی کردن
pirating U دزدی ادبی کردن
pirate U دزدی دریایی کردن
kidnap U ادم دزدی کردن
kidnapped U ادم دزدی کردن
kidnaps U ادم دزدی کردن
pilfers U دله دزدی کردن
software piracy U دزدی نرم افزار
peculate U حیف ومیل دزدی
piracy U دزدی هنری یاادبی
kleptomania U میل و اشتیاق به دزدی
swagman U خریدار مال دزدی
kidnapped U بچه دزدی کردن
kleptolagnia U تحریک جنسی توام با دزدی
kleptamaniac U کسی که جنون دزدی دارد
robbery U دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robberies U دزدی مقرون به ازار یا تهدید
cat burglar <idiom> U دزدی که از دیوار بالا میرود
maraud U دله دزدی یاتلاش کردن
they accused him of the ft U اورابه دزدی متهم ساختند
tpnd U دله دزدی وعدم تحویل
hijacked U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
high jack U دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
hijack U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
It is wrong to steal . U دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
cat burglar U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
kinchin lay U دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
frauds U دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud U دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
He has an itching palm . U دستش کج است ( اهل دزدی است )
covered dovtail joint U درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
picaroon U دزدی کردن قلاشی کردن
shoplifting U دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
stealing from a protected palce U سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com