English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
basin area U حوزه ابریز رودخانه
catchment areas U حوزه ابریز
catchment area U حوزه ابریز
catchment U حوزه ابریز مرزی
blind drainage area U حوزه ابریز بسته
bolson U حوزه ابریز بسته
runoff U جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
basins U حوزه رودخانه ابگیر
basin U حوزه رودخانه ابگیر
ranges U حوزه
ambit U حوزه
areas U حوزه
jurisdication U حوزه
realms U حوزه
area U حوزه
precinct U حوزه
precincts U حوزه
scope U حوزه
district U حوزه
districts U حوزه
zones U حوزه
zone U حوزه
realm U حوزه
basin U حوزه
basins U حوزه
range U حوزه
ranged U حوزه
zero field U بی حوزه
department U حوزه
sphere U حوزه
domains U حوزه
spheres U حوزه
presidency U حوزه
departments U حوزه
aquifer U حوزه
domain U حوزه
circuity U حوزه
field U حوزه
fielded U حوزه
fields U حوزه
extent U حوزه
kingdom U حوزه اقتدار
circuit U حوزه قضائی
module U حوزه گنجایش
modules U حوزه گنجایش
circuits U جریان حوزه
circuits U حوزه قضائی
circuit U جریان حوزه
prefecture U حوزه اداری
apanage U حوزه درامداتفاقی
precinct U بخش حوزه
precincts U بخش حوزه
drainage area U حوزه ابخیز
circle U محفل حوزه
domain U حوزه دایره
test bay U حوزه ازمایش
span of control U حوزه نظارت
scope of coverage U حوزه عمل
domains U حوزه دایره
seepage area U حوزه تراوش
drainage basin U حوزه زهکش
drainge area U حوزه زهکشی
scope U قلمرو حوزه
constituency U حوزه انتخاباتی
circling U محفل حوزه
constituencies U حوزه انتخابیه
free field U حوزه ازاد
f.of operations U حوزه عملیات
circles U محفل حوزه
constituency U حوزه انتخابیه
circled U محفل حوزه
electorate U حوزه انتخابیه
magnetic fields U حوزه مغناطیسی
electorates U حوزه انتخابیه
magnetic field U حوزه مغناطیسی
judicature U حوزه قضایی
chapelry U حوزه کلیسا
departments U حوزه کمیته
ground water basin U حوزه اب زیرزمینی
department U حوزه کمیته
induction field U حوزه القائی
constituencies U حوزه انتخاباتی
image field U حوزه تصویر
free trade area U حوزه تجارت ازاد
polled U حوزه رای گیری
polls U حوزه رای گیری
see U مقر یا حوزه اسقفی
poll U حوزه رای گیری
sees U مقر یا حوزه اسقفی
princedom U حوزه حکومت شاهزاده
venue U حوزه صلاحیت دادگاه
active zone of well U حوزه فعال چاه
venues U حوزه صلاحیت دادگاه
military area U حوزه جغرافیایی نظامی
magnetic deflection U انحراف در حوزه مغناطیسی
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
coil field U حوزه سیم پیچ
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
flooding area U حوزه سیل گیر
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
constituency U هیات موکلان یک حوزه
compass U حدود وثغور حوزه
catchment areas U حوزه ابخیز ابگیر
catchment area U حوزه ابخیز ابگیر
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
to come within the scope of the law U در حوزه عمل قانون بودن
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
plural vote U رای یک تن در چند حوزه انتخابی
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise U حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab U سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
room-sized rug U فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Many a little makes a mickle . U قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود
gutter U اب رودار کردن قطره قطره شدن
gutters U اب رودار کردن قطره قطره شدن
afflux U خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman U خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
drainage area U ابریز
ridge U ابریز
gathering ground U ابریز
drainage basin U ابریز
ridges U ابریز
weather moulding U ابریز
catchment area U ابریز
larmier U ابریز
catchment areas U ابریز
watercloset U ابریز
latrine U ابریز
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
water bearer U ریزنده اب ابریز
weathering U ابریز ابچکان
watershed line U مرز ابریز
latrine U ابریز همگانی
internal drainage U ابریز بسته
dripstone U سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
aquarii U ساکب الماء ابریز اکواریس
aquarius U ساکب الماء ابریز اکواریس
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
stoop through U ابتدای اغوشقا
approach end U ابتدای باند فرود
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
headings U کلمات ابتدای هر صفحه متن
headers U اطلاعات مشخصات در ابتدای نوار
heading U کلمات ابتدای هر صفحه متن
header U اطلاعات مشخصات در ابتدای نوار
abstemen U وضع بدن در ابتدای پیچیدن
drop U قطره
Drop by drop . I n drops. U قطره قطره
gutty U قطره قطره
driblet U قطره
gutta U قطره
goblet U قطره
globs U قطره
dropped U قطره
goblets U قطره
drop point U قطره
gobbets U قطره
gobbet U قطره
dripping U قطره
droppings U قطره
drops U قطره
blobs U قطره
blob U قطره
minim U قطره
dropping U قطره
minims U قطره
drib U یک قطره
glob U قطره
backspace tape U فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
dropper U قطره چکان
teardrops U قطره اشک
teardrop U قطره اشک
droppers U قطره چکان
guttiform U قطره مانند
guttula U قطره خرد
drip pan U قطره چکان
droplets U قطره کوچک
droplets U ریز قطره
droplet U ریز قطره
droplet U قطره کوچک
dropping tube U قطره چکان
dropwise U قطره وار
raindrop U قطره باران
eardrop U قطره گوش
raindrops U قطره باران
the very last drop U اخرین قطره
markers U کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com