Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overpot
U
در گلدان زیاد بزرگ کاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
repots
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repot
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotting
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
to plant out
U
از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
by far
<idiom>
U
با تفاوت زیاد،بزرگ
biblical proportions
U
به اندازه بسیار زیاد
[بزرگ]
gobs
U
کلوخه مقدار بزرگ و زیاد
gob
U
کلوخه مقدار بزرگ و زیاد
an overgrown ox
U
گاو زیاد بزرگ شده
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
urns
U
گلدان
urn
U
گلدان
bough pot
U
گلدان
jardiniere
U
گلدان
vase
U
گلدان
vases
U
گلدان
flower vase
U
گلدان
vessels
U
گلدان فرف
jardiniere
U
جعبه گلدان
flowerpot
U
گلدان کوزهای
flowerpots
U
گلدان کوزهای
flower pot
U
گلدان گلی
flower pot
U
گلدان کوزهای
vessel
U
گلدان فرف
Senneh
U
سنه
[نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
inseminating
U
کاشتن
inseminates
U
کاشتن
inseminated
U
کاشتن
inseminate
U
کاشتن
embeds
U
کاشتن
plants
U
کاشتن
plant
U
کاشتن
embed
U
کاشتن
plantation
U
کاشتن
plantations
U
کاشتن
grow
U
کاشتن
put in
<idiom>
U
کاشتن
insemination
U
کاشتن
grows
U
کاشتن
implantation
U
کاشتن
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
vase
U
گلدان نقره وغیره
cupped
U
گلدان جایزه مسابقات
cups
U
گلدان جایزه مسابقات
pot
U
در گلدان محفوظ داشتن
urinals
U
گلدان ادرار شاشگاه
cup
U
گلدان جایزه مسابقات
vases
U
گلدان نقره وغیره
potting
U
در گلدان محفوظ داشتن
potiche
U
گلدان گردن باریک
urinal
U
گلدان ادرار شاشگاه
pots
U
گلدان درگلدان گذاشتن
pots
U
در گلدان محفوظ داشتن
potting
U
گلدان درگلدان گذاشتن
pot
U
گلدان درگلدان گذاشتن
dibble
U
نشاء کاشتن
disseminating
U
تخم کاشتن
disseminates
U
تخم کاشتن
disseminated
U
تخم کاشتن
disseminate
U
تخم کاشتن
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
My grandparents are six feet under.
<idiom>
U
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
U
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
seeds
U
تخم ریختن کاشتن
seed
U
تخم ریختن کاشتن
plant out
U
در فواصل معین کاشتن
farm
U
کاشتن زراعت کردن در
implanted
U
فرو کردن کاشتن
implanting
U
فرو کردن کاشتن
implants
U
فرو کردن کاشتن
farmed
U
کاشتن زراعت کردن در
farms
U
کاشتن زراعت کردن در
implant
U
فرو کردن کاشتن
husband
U
شخم زدن کاشتن
to plant out
U
درفاصلههای معین کاشتن
husbands
U
شخم زدن کاشتن
prunt
U
بته مینایی روی گلدان و مانندان
urns
U
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn
U
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
cupholder
U
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
prunt
U
الت بته چسبانی درروی گلدان
big game
U
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous
U
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
intertill
U
در بین ردیفهای محصول کاشتن
tills
U
زمین را کاشتن دخل پول
till
U
زمین را کاشتن دخل پول
dibber
U
بیل تخم کاری کاشتن
To sow the seeds of discrord.
U
تخم نفاق ودشمنی کاشتن
tree
U
شجره النسب درخت کاشتن
signal area
U
منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
to sow wind and reap whirlwind
U
تخم بد کاشتن ومیوه بدترگرفتن
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
dan layers
U
شناوه مخصوص کاشتن بویه راهنما
citriculture
U
کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
line out
U
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
interplant
U
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
lays
U
کاشتن مین نشانه روی جنگ افزار به هدف
lay
U
کاشتن مین نشانه روی جنگ افزار به هدف
cinerarium
U
[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
so large
U
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam
U
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
lay reference number
U
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
landmarks
U
دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
landmark
U
دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
mines
U
مین مین کاشتن
mine
U
مین مین کاشتن
mined
U
مین مین کاشتن
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
vase design
U
طرح گلدانی
[طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
highly
U
زیاد
numerous
U
زیاد
copious
U
زیاد
generous
U
زیاد
great
U
زیاد
hugely
U
زیاد
much
U
زیاد
rife
U
زیاد
late
U
زیاد
great-
U
زیاد
greatest
U
زیاد
quite a few
<idiom>
U
زیاد
overly
U
زیاد
excessive
U
زیاد
populous
U
زیاد
outrageously
U
زیاد
vastly
U
زیاد
mortally
U
زیاد
heartbreak
U
غم زیاد
overmuch
U
زیاد
squeamishly
U
زیاد
profoundly
U
زیاد
to a large extent
U
زیاد
very
U
زیاد
extensive
U
زیاد
supererogatory
U
زیاد
fulsome
U
زیاد
too
U
زیاد
widely
U
زیاد
profusely
U
زیاد
heavily
U
زیاد
too much
U
زیاد
widest
U
زیاد
wider
U
زیاد
wide
U
زیاد
greatly
U
زیاد
superabundant
U
زیاد
intense
U
زیاد
ranksack
U
زیاد
effusively
U
زیاد
squeamishness
U
زیاد
tremendously
U
زیاد
heart break
U
غم زیاد
intensely
U
زیاد
immane
U
زیاد
extortionate
U
زیاد
mickle
U
زیاد
mickle or muckle
U
زیاد
extortionary
U
زیاد
in quantities
U
زیاد
large adv
U
زیاد
egregiously
U
زیاد
highs
U
زیاد
over and above
U
زیاد
swingeing
U
زیاد
for all the world
U
بی کم و زیاد
glaring
U
زیاد
highest
U
زیاد
no end of
U
زیاد
immoderate
U
زیاد
thickest
U
زیاد
plethoric
U
زیاد
intensively
U
زیاد
high
U
زیاد
thicker
U
زیاد
thick
U
زیاد
plaguily
U
زیاد
many
U
زیاد
in excess
U
زیاد
not a lettle
U
زیاد
muckle
U
زیاد
eclat
U
سروصدا زیاد
frequent visiting
U
دیدنی زیاد
quaff
U
زیاد نوشیدن
overworking
U
زیاد کارکردن
overworks
U
زیاد کارکردن
heightened
U
زیاد کردن
floridly
U
با ارایش زیاد
deprecation
U
افهاربیمیلی زیاد
overworked
U
زیاد کارکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com