Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
on several occasions
U
در چندین وهله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
U
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
multivalent
U
دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic
U
دارای چندین نیا یا چندین تخم
instances
U
وهله
instance
U
وهله
on one occasion
U
در یک وهله
occasions
U
وهله
occasioned
U
وهله
occasion
U
وهله
occasioning
U
وهله
reprise
U
وهله
at one blow
U
در یک وهله
onset
U
وهله
at one cast
U
در یک وهله
places
U
وهله مرتبه
at first blush
U
در وهله نخست
at the first blush
U
در نخستین وهله
place
U
وهله مرتبه
in the last resort
U
دراخرین وهله
stage
U
پایه وهله
at first hand
U
در وهله نخست
at first push
U
در نخستین وهله
placing
U
وهله مرتبه
stages
U
پایه وهله
at one scoop
U
بیک وهله
one track
U
فقط در یک وهله
heat
U
اشتیاق وهله
at the first onset
U
در نخستین وهله
heats
U
اشتیاق وهله
at the earliest p moment
U
در نخستین وهله امکان
lift
U
یک وهله بلندکردن بار
on the first occasion
U
در نخستین وهله یا فرصت
lifted
U
یک وهله بلندکردن بار
from the very f.
U
ازهمان وهله نخست
lifting
U
یک وهله بلندکردن بار
lifts
U
یک وهله بلندکردن بار
littered
U
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
litters
U
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
pressrun
U
یک دوره یا یک وهله کارماشین چاپ
littering
U
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
litter
U
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
gyle
U
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
diphthongize
U
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
polyestrous
U
دارای بیش از یک وهله جفت گیری درسال
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
polyoestrous
U
دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
farrow
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowed
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowing
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrows
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
polytonal
U
وابسته به استفاده ازچند کلید یا چند لحن موسیقی در یک وهله
rollover
U
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
broods
U
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded
U
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brood
U
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
several
U
چندین
multipoint
U
با چندین خط وط
multiple
U
چندین
multifold
U
چندین
Several persons ( people ).
U
چندین تن
lot
U
چندین
ten
U
چندین
several thousands
U
چندین هزار
various
U
چندتا چندین
alternate
U
چندین بار
alternated
U
چندین بار
time and again
U
چندین بار
alternates
U
چندین بار
many
U
چندین بسا
over and over
U
چندین بار
often
<adv.>
U
چندین بار
multicolour
U
با چندین رنگ
multivalve
U
چندین دریچهای
over and over again
U
چندین بار
manyfold
U
چندین مرتبه
dozens of times
U
چندین بار
for reasons
U
به چندین دلیل
over again
U
چندین بار
many times
U
چندین بار
many books
U
چندین کتاب
multivincular
U
چندین پیوندی
manifold copies
U
چندین نسخه
multilineal
U
دارای چندین خط
many a time
U
چندین بار
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
چندین بار
many times
<adv.>
U
چندین بار
on any number of occasions
<adv.>
U
چندین بار
frequently
<adv.>
U
چندین بار
regularly
[often]
<adv.>
U
چندین بار
a lot of times
<adv.>
U
چندین بار
at first a
U
در نخستین دید در وهله نخستین
multistorey
U
ساختمان چندین طبقه
swarm
U
چندین اشکال برنامه
multicoloured
U
دارای چندین رنگ
multi tasking
U
اجرای چندین کار
master key
U
کلید چندین قفل
master keys
U
کلید چندین قفل
multifoliate
U
دارای چندین برگچه
multiplicate
U
چندین نسخه برداشتن از
cluster-block
U
چندین طبقه آپارتمان
multivocal
U
دارای چندین معنی
polygastric
U
دارای چندین معده
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
high-rise
U
ساختمان چندین اشکوبه
polyphonous
U
نماینده چندین صدا
polygenetic
U
دارای چندین مبدا
He received several bullet wounds
U
چندین تیربه اوخورد
polyphonic
U
نماینده چندین صدا
A multi-storey building.
U
ساختمان چندین طبقه
polymerous
U
دارای چندین جزء
multitasking
U
اجرای چندین کار
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
end
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
floscular
U
مرکب از چندین گلچه
swarmed
U
چندین اشکال برنامه
swarms
U
چندین اشکال برنامه
variform
U
دارای چندین شکل
pooh bah
U
صاحب چندین مقام
Many years passed .
U
چندین سال گذشت
integration
U
انجام چندین عمل با هم
multipoint
U
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
groups
U
جمع اوری چندین چیز با هم
heteronomous
U
روینده تحت چندین قانون
multi disk
U
مربوط به چندین نوع دیسک
cornet a pistons
U
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
polygenous
U
از چندین جورخاره درست شده
groups
U
جمع کردن چندین وسیله با هم
group
U
جمع اوری چندین چیز با هم
group
U
جمع کردن چندین وسیله با هم
broadcast
U
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
skeleton keys
U
کلیدی که چندین قفل را بازکند
flanker
U
[یکی از چندین گوشه ساختمان]
Several cars collided.
U
چندین اتوموبیل بهم خوردند
Several pages have been torn out.
U
چندین صفحه اش پاره شده
broadcasts
U
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
skeleton key
U
کلیدی که چندین قفل را بازکند
i wrote letter a letter
U
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
combination
U
چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
Several engineeres were removed from office.
U
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
multiplex
U
ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
broadcast
U
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
bounces
U
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
common
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcast
U
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
commonest
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
varriform
U
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
arrays
U
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
bounce
U
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
array
U
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
conditional
U
مین کننده وقوع چندین کار مشخص
broadcasts
U
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcasts
U
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
parallels
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounced
U
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
manifold writer
U
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder
U
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
polypary
U
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
multifunction
U
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
compound
U
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
polypidom
U
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
compounded
U
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds
U
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
omnim gatherum
U
امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
multi terminal system
U
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
polygenist
U
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
Hallenkirche
U
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
multi programming
U
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
resource
U
استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
Several people could be accommodated in this room.
U
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
hall-church
U
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
gulping
U
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallel
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulped
U
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
paralleled
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounces
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallelled
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounced
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallelling
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounce
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
paralleling
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulps
U
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp
U
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallels
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
acronym
U
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
common
U
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
compounds
U
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
acronyms
U
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
logical
U
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
combinational
U
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com