Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
caged storage
U
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
Other Matches
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
lutes
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
U
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
U
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
registering
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code
U
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
dispersal airfield
U
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
darksome
U
گرفته
sombrous
U
گرفته
fustiest
U
بو گرفته
thick
U
گرفته
fusty
U
بو گرفته
comate
U
مه گرفته
dulls
U
گرفته
muzzy
U
گرفته
dulling
U
گرفته
dullest
U
گرفته
choky
U
گرفته
duller
U
گرفته
chock full
U
گرفته
dulled
U
گرفته
dull
U
گرفته
low-spirited
U
گرفته
adopted
U
گرفته
low spirited
U
گرفته
thicker
U
گرفته
fogbound
U
مه گرفته
brumous
U
مه گرفته
hoarse
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
fustier
U
بو گرفته
mistful
U
مه گرفته
addicted
U
خو گرفته
pokey
U
گرفته
clouded
U
گرفته
gruff
U
گرفته
muggy
U
گرفته
uptight
U
گرفته
rancid
U
بو گرفته
air less
U
گرفته
thickest
U
گرفته
bunged up
U
قی گرفته
heartsore
U
دل گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
accustomed
خو گرفته
solemn
U
گرفته موقرانه
measly
U
کرم گرفته
tristful
U
گرفته محزون
cerated
U
موم گرفته
triste
U
گرفته محزون
verminous
U
شپش گرفته
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
dulled
U
کندشدن گرفته
to d. itself
U
گرفته شدن
in mourning
U
چرک گرفته
leaded
U
سرب گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
filmy
U
غبار گرفته
maggoty
U
کرم گرفته
patinous
U
کبره گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
mistful
U
میغ گرفته
mity
U
کزم گرفته
reposing upon
U
قرار گرفته بر
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
dulls
U
کندشدن گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
duller
U
کندشدن گرفته
drippy
U
هوای گرفته
dull
U
کندشدن گرفته
medalled
U
مدال گرفته
wont
U
خو گرفته عادت
addict
خو گرفته معتاد
addicts
U
: خو گرفته معتاد
on the panel
U
جزوصورت گرفته
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
pokier
U
گرفته دلگیر
fond
U
انس گرفته
fonder
U
انس گرفته
fondest
U
انس گرفته
derivatives
U
گرفته شده
derivative
U
گرفته شده
filmier
U
غبار گرفته
divorcees
U
زن طلاق گرفته
divorcee
U
زن طلاق گرفته
poky
U
گرفته دلگیر
pokiest
U
گرفته دلگیر
caught
U
گرفته شده
began
U
دست گرفته
rainy
U
تر رگبار گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
blear
U
گرفته وتاریک
smoky
U
دود گرفته
aeruginous
U
زنگ گرفته
hoarsely
U
بطور گرفته
airless
U
گرفته یا دم کرده
skim
U
شیر خامه گرفته
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
i had been caught
U
گرفته شده بودم
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
skimmed
U
شیر خامه گرفته
skims
U
شیر خامه گرفته
low-key
U
دارای صدای گرفته
funky
U
بوی ناه گرفته
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
game
U
شکار گرفته شده
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
lour
U
گرفته شدن عبوس
low key
U
دارای صدای گرفته
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
underlying
U
در زیر قرار گرفته
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
lower
U
هوای گرفته وابری
lowered
U
هوای گرفته وابری
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
included
U
دور گرفته شده
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
AC
U
گرفته شده است
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowers
U
هوای گرفته وابری
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
semidiurnal
U
در نصف روز انجام گرفته
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
bloodshot
U
سرخ وورم کرده خون گرفته
it follows necessarily that
U
ناچار این نتیجه گرفته میشود
bluest
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
claque
U
پول گرفته اند دست بزنند
bleary
U
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
bluer
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
leach
[liquid formed by leaching]
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
prussic acid
U
اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
leachate
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
The rumour is gaining ground that …
U
این شایعه قوت گرفته است که ...
Silence prevailed every where.
U
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
Everybody stands in awe of him.
U
ازهمه زهر چشم گرفته است
on board computer
U
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
zero hour
<idiom>
U
لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
arrowroot
U
نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
The car is on fire.
U
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
inland duty
U
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
give a catch
U
زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
his leg rested on a stone
U
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
cudbear
U
ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
anti propeller end
U
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
foul hooked
U
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
Is this seat taken?
U
آیا این صندلی گرفته شده است؟
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com