Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hang about
U
در نزدیکی منتظر بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
imminence
U
نزدیکی مشرف بودن
imminency
U
نزدیکی مشرف بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
abhide
U
منتظر بودن
await
U
منتظر بودن
awaited
U
منتظر بودن
awaiting
U
منتظر بودن
awaits
U
منتظر بودن
to look out
U
منتظر بودن
sweat out
<idiom>
U
با دلواپسی منتظر بودن
hold breath
U
منتظر یک اتفاق بودن
to wait for a favorable opportunity
U
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
bide one's time
<idiom>
U
صبورانه منتظر فرصت بودن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
lie over
U
متمایل بودن منتظر ماندن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
mark time
<idiom>
U
منتظر وقوع چیزی بودن
waited
U
چشم براه بودن منتظر شدن
to look forward to something excitedly
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to feverishly look forward to something
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
waits
U
چشم براه بودن منتظر شدن
wait
U
چشم براه بودن منتظر شدن
standbys
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standby
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status
U
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
intimity
U
نزدیکی
around
U
در نزدیکی
proximity
U
نزدیکی
togetherness
U
نزدیکی
accession
نزدیکی
sexual intercourse
U
نزدیکی
appulse
U
نزدیکی
approximation
U
نزدیکی
affinity
U
نزدیکی
adjacence or cency
U
نزدیکی
propinquity
U
نزدیکی
adduction
U
نزدیکی
vicinage
U
نزدیکی
vichywater
U
نزدیکی
copulating
U
نزدیکی
copulates
U
نزدیکی
inwarness
U
نزدیکی
nearby
U
در نزدیکی
closeness
U
نزدیکی
vicinity
U
نزدیکی
affinities
U
نزدیکی
nearness
U
نزدیکی
copulate
U
نزدیکی
neiggourhood
U
نزدیکی
imminence
U
نزدیکی
nighness
U
نزدیکی
contiguity
U
نزدیکی
copulated
U
نزدیکی
approximations
U
نزدیکی
offing
U
دران نزدیکی ها
sexual intercourse of doubful nature
U
نزدیکی به شبهه
going on
U
نزدیکی تماس
proximity of blood
U
خویشی نزدیکی
nodality
U
نزدیکی به گره
kinder
U
نزدیکی تشابه
In the vicinity ( neighbourhood ).
U
همین نزدیکی ها
verge
U
نزدیکی حدود
therabout
U
در همان نزدیکی
hereabout
U
درهمین نزدیکی ها
adjacence
U
نزدیکی مجاورت
adjacency
U
نزدیکی مجاورت
verges
U
نزدیکی حدود
abutment
U
بست دیوار نزدیکی
To have sexual intercourse with a woman .
U
با زنی نزدیکی کردن
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
thereabout
U
درهمان نزدیکی تقریبا
sexual intercourse
U
مواقعه نزدیکی جنسی
in with
<idiom>
U
دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
Heris
U
شهر هریس در نزدیکی تبریز
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
Is there a ... nearby?
آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
land sick
U
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
The gas station is nearby .
U
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
expectant of
U
منتظر
inexpectant
U
نا منتظر
anticipator
U
منتظر
trray
U
منتظر
waiting
U
منتظر
waiters
U
منتظر
wistful
U
منتظر
anticipatory
U
منتظر
waiter
U
منتظر
anticipant
U
منتظر
Is there an inexpensive restaurant around here?
U
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
trray
U
منتظر شدن
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
machines
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
less than release unit
U
یکان منتظر حمل
to wait for any one
U
منتظر کسی شدن
on deck
U
دونده منتظر نوبت
to look for anything
U
منتظر چیزی شدن
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
i await you
U
منتظر شما هستم
to look forward to something
U
منتظر چیزی شدن
hold one's horses
<idiom>
U
باصبوری منتظر ماندن
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
aclinic line
U
خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
we watched for his arrival
U
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
to look forward to something
U
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
abided
U
منتظر شدن وفا کردن
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
abides
U
منتظر شدن وفا کردن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
abide
U
منتظر شدن وفا کردن
ready
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
jobs
U
شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
readies
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
job
U
شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
sleeping
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
sleeps
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleep
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
esturm
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
queue
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
To stand someone up .
U
کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
ready
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readying
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readied
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readies
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
queues
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queueing
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queued
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
I'm looking forward to your next email.
U
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
queued
U
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
Time and tide wait for no man .
<proverb>
U
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
queues
U
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
queueing
U
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queue
U
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
it will pay to wait
U
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
demanded
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
answering
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demands
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
answers
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demand
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
sequential access
U
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
queueing
U
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
buffer
U
فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
queued
U
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued
U
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues
U
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue
U
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queue
U
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queueing
U
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queues
U
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
check mark
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
qsam
U
صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
input
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
inputted
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contention
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com