English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I foud myself in opposition to my friends on this question . U در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
matter in hand U موضوع مورد بحث
the matter in hand U موضوع مورد بحث
purview U میدان دید موضوع مورد بحث
acquisition U جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisitions U جمع آوری داده در مورد یک موضوع
I had no opportunity to discuss the matter . U فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
hold court <idiom> U همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
exchange of instruments of ratification U مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
I stayed at the hotel with some friends. U با دوستانم درهتل ماندم
You are counted among my best friends. U شما را از بهترین دوستانم می شمارم
Freudian U وابسته به نظریات زیگموندفروید
sane views U نظریات معقولانه یا معتدل
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
doctrinaire U کسیکه نظریات واصول خود رابدون توجه به مقتضیات میخواهد اجرا کند
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
i had him sing U وا داشتم بخوانم
i had a lettr from him U نامهای از او داشتم
i had twowins and onedefc U من دو برد داشتم و یک باخت
i was busy at the moment U در ان وقت کار داشتم
i had a great wish to see him U داشتم که اورا به بینم
I was saying to myself that. . . U داشتم تو دلم می گفتم که ...
I had a letter from my father . U از پدرم کاغذ داشتم
i was in an awkword p U وضع بدی داشتم
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
it is like that .i had before U مانند ان است که پیشتر داشتم
i kind of liked it U میشود گفت دوست داشتم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
I spoke my mind. U آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
i had many books he had none U من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
I'd like to ask her out. U من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
my latehusband U شوهری که اخیر داشتم مرحوم شوهرم
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
As for me , I was going crazy ( mad ) . U مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
My jaw dropped to the floor! <idiom> U از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. U من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
I'd U مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
matters U موضوع
question U موضوع
indirect objects U موضوع
propositions U موضوع
afair U موضوع
subjecting U موضوع
motif U موضوع
questioned U موضوع
motifs U موضوع
subjected U موضوع
direct objects U موضوع
matter U موضوع
themes U موضوع
topics U موضوع
texts U موضوع
topic U موضوع
mattering U موضوع
theme U موضوع
text U موضوع
plotless U بی موضوع
mattered U موضوع
propositioned U موضوع
issued U موضوع
issue U موضوع
subject U موضوع
themes U موضوع ها
subjects U موضوع ها
topics U موضوع ها
issues U موضوع
criteria U موضوع
objecting U موضوع
proposition U موضوع
objected U موضوع
objects U موضوع
point U موضوع
propositioning U موضوع
subject [topic] U موضوع
object U موضوع
head U موضوع
questions U موضوع
subjects U موضوع
topic U موضوع
business U موضوع تجارت
cases U موضوع حالت
problem U معما موضوع
in question U موضوع بحث
it is a question of money U موضوع بسته به
matter on hand U موضوع بحث
problems U معما موضوع
businesses U موضوع تجارت
issues U موضوع شماره
subject and predicate U موضوع و محمول
subject of debate U موضوع دعوی
affaire d'honneur U موضوع شرافتی
subduce U موضوع کردن
at issue U موضوع بحث
beside the question U خارج از موضوع
monomaniac U دیوانه یک موضوع
issued U موضوع دعوی
lemma U مقدمه موضوع
res ipsa loquitur U موضوع گویاست
issue U موضوع شماره
irrelevant U خارج از موضوع
subject matter U مطلب موضوع
not to the point U خارج از موضوع
privity U موضوع محرمانه
out of question U خارج از موضوع
off the track U از موضوع پرت
not to point U بیرون از موضوع
issue U موضوع دعوی
sign position U موضوع علامت
issues U موضوع دعوی
in contestation U موضوع بحث
subject matter U موضوع اصلی
case U موضوع حالت
issued U موضوع شماره
sides of the question U اطراف موضوع
side show U موضوع فرعی
objective complement U مکمل موضوع
subjected U شیی موضوع
What's cooking? U موضوع چه است؟
fair game <idiom> U موضوع تهاجم
objects U موضوع منظره
grievance U موضوع شکایت
What's the matter? U موضوع چیه؟
objecting U موضوع منظره
objected U موضوع منظره
object U موضوع منظره
postulate U اصل موضوع
indirect objects U موضوع منظره
neither here nor there <idiom> U بیربط به موضوع
a horse of another colour [different colour] U موضوع علیحده
subjected U رعایا موضوع
subjecting U شیی موضوع
What gives? U موضوع چه است؟
What is happening? U موضوع چه است؟
subjecting U رعایا موضوع
subjects U شیی موضوع
What's up? U موضوع چه است؟
What's wrong? U موضوع چه است؟
What's going on? U موضوع چه است؟
subject U شیی موضوع
subjects U رعایا موضوع
What is the matter? U موضوع چه است؟
postulated U اصل موضوع
universe of discourse U موضوع بحث
What's behind all this? U موضوع چه است؟
recitations U تعریف موضوع
side issue U موضوع فرعی
side issues U موضوع فرعی
subject U رعایا موضوع
decade U ده موضوع یا رویداد
decades U ده موضوع یا رویداد
What's on? U موضوع چه است؟
recitation U تعریف موضوع
What is it all about ? U موضوع چیست ؟
postulates U اصل موضوع
direct objects U موضوع منظره
postulating U اصل موضوع
bets U موضوع شرط بندی
causes U موضوع منازع فیه
contested area U منطقه موضوع اختلاف
causing U موضوع منازع فیه
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
monograph U رساله درباره یک موضوع
bet U موضوع شرط بندی
contenting U موضوع یک برنامه یا متن
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
content U موضوع یک برنامه یا متن
It dawned on me. U بعدش من [آن موضوع را] فهمیدم.
at stake U نامعلوم موضوع بحث
embroglio U گیر موضوع غامض
donnee U موضوع داستان یا درام
cause U موضوع منازع فیه
subject U مبحث موضوع مطالعه
It deals with ... U موضوع در باره ... است.
the tax in question U مالیات موضوع بحث
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). U موضوع بحث وصحبت ما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com