English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (638 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oarsmanship U کرجی رانی
regattas U مسابقه کرجی رانی
regatta U مسابقه کرجی رانی
row a race U مسابقه کرجی رانی دادن
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
shipping company U شرکت کشتی رانی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
midship U میان کشتی یا کرجی وسطکشتی یا کرجی
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
to give a lecture U سخن رانی کردن
platforms U سخن رانی کردن
platform U سخن رانی کردن
boat U قایق رانی کردن
boats U قایق رانی کردن
to gratify ones passions U شهوت رانی کردن
to go on the stump U سخن رانی کردن
circumnavigate U دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
to pander any one's lust U وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
stand-ins U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
to play at U شرکت کردن در
partaken U شرکت کردن
partake U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن
contributed U شرکت کردن
go into U شرکت کردن در
participation U شرکت کردن
contributing U شرکت کردن
participates U شرکت کردن
participate U شرکت کردن
partaking U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
participated U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
take a hand at U شرکت کردن در
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
joins U شرکت کردن در پیوستن
joined U شرکت کردن در پیوستن
take part U دخالت یا شرکت کردن
join U شرکت کردن در پیوستن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
intercommon U باهم شرکت کردن
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
participate U شرکت کردن سهیم شدن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
participated U شرکت کردن سهیم شدن
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
partake U شرکت کردن شریک شدن در
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
barged U کرجی
crabber U کرجی
barge U کرجی
towing boat U کرجی
hoy U کرجی
barges U کرجی
barquentine U کرجی
barque U کرجی
small craft U کرجی ها
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
pleasure boat U کرجی تفرجی
bargee U کرجی بان
gondolier U کرجی بان
shallop U کرجی پارویی
gondoliers U کرجی بان
ferryman U کرجی بان
trawlers U کرجی ماهیگیری
dingey U کرجی پارویی
landing craft U کرجی ساحلی
penteconter U کرجی 05پارویی
sloop of war U کرجی جنگی
life boat U کرجی نجات
flyboat U کرجی تندرو
bargeman U کرجی بان
cockle shell U کرجی کوچک
cockboat U کرجی کوچک
caique U کرجی که دربوسفوربکارمیرود
pugs U کرجی بان
rower U کرجی ران
rowers U کرجی ران
pug U کرجی بان
row boat U کرجی پارویی
cutters U نوعی کرجی
davit U کرجی بلندکن
dragboat U کرجی لاروب
boatman U کرجی بان
drag boat U کرجی لاروب
singlisticker U کرجی شراعی
falt U کرجی ته پهن
cock boat U کرجی کوچک
praam U کرجی ته پهن
cutter U نوعی کرجی
long boat U کرجی بزرگ
trawler U کرجی ماهیگیری
pair oar U کرجی دو پارویی
steam boat U کرجی بخار
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
take part U مداخله کردن شرکت کردن
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
hackney boat U کرجی یاکشتی کرایهای
gondoliers U راننده کرجی ونیزی
keelboatman U کرجی بان رودخانه
skiff U کرجی پارویی کوچک
barcarole U سرود کرجی بان
praam U کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
tugboat U کرجی یا کشتی یدک کش
fosher boat U کرجی ماهی گیری
fishing boat U کرجی ماهی گیری
motor launch U قایق موتوری کرجی
bumboat U کرجی سورسات فروش
barcarolle U سرود کرجی بان
flag boat U کرجی نشان دار
gondolier U راننده کرجی ونیزی
dory U کرجی ته پهن ماهیگیری
sloop U کرجی یک دگلی قدیمی
flag boat U کرجی پرچم دار
inboard engined boat U کرجی که موتورش در میان انست
packet boat U کرجی پستی کشتی مسافربر
boats U کرجی هرچیزی شبیه قایق
dumb barge U کرجی بی بادبان یابی موتور
boat U کرجی هرچیزی شبیه قایق
fisherman U صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
puntist U راننده کرجی نام دارد
galliot U کرجی باری یا ماهی گیری
fly boat U کرجی تندروکه درترعه هابکارمیرود
pitpan U یکجور کرجی دراز و ته پهن
fishermen U صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
fisher U جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
business group U شرکت سهامی [شرکت]
body corporate U شرکت شرکت سهامی
gigs U نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
yacht O کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yachts U کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
pontoar U نوعی کرجی برای پل بندی کلک
speedboats U کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboat U کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
gig U نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
galiot U کرجی باری یاماهی گیری هلندی
pontoons U کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoon U کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
carvel U کشتی کوچک سریع السیر کرجی
to pull any one across a river کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
rani U رانی
ranee U رانی
femoral U رانی
crural U رانی
an outboard engine boat U کرجی ای که موتور ان دربیرون ان واقع شده است
long boat U بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
voluptuously U باشهوت رانی
yachting U قایق رانی
wheelchair U ویلچر رانی
wheelchairs U ویلچر رانی
inguinal U کشاله رانی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com