Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be put to it
U
در فشار یا تنگی واقع شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
scantiness
U
تنگی
stricture
U
تنگی
constrictions
U
تنگی
constriction
U
تنگی
drouth
U
تنگی
strictures
U
تنگی
narrowness
U
تنگی
gloom
U
دل تنگی
tightness
U
تنگی
coarctation
U
تنگی
desolation
U
تنگی
straitenced circumstances
U
تنگی
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pursiness
U
تنگی نفس
niggardiness
U
چشم تنگی
necking
U
تنگی مقطع
asthma
U
تنگی نفس
antasthmatic
U
ضد تنگی نفس
asthma
U
نفس تنگی
time trouble
U
تنگی وقت
dyspnea
U
تنگی نفس
narrow circumstances
U
تنگی سختی
narrow minddedness
U
نظر تنگی
coarctation
U
تنگی مهبل
in low water
U
در تنگی مالی
stenosis
U
تنگی مجرا
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
short winded
U
دارای تنگی نفس
phimosis
U
تنگی غلاف حشفه
stenosed
U
مبتلا به تنگی نفس
phimosis
U
تنگی ختنه گاه
narrow mindedly
U
از روی نظر تنگی
iam in bad
U
خیلی در تنگی هستم
droughts
U
خشک سالی تنگی
antasthmatic
U
دافع تنگی نفس
drought
U
خشک سالی تنگی
antasthmatic
U
دوای تنگی نفس
to stint oneself
U
تنگی بخود دادن
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
asthmatic
U
دچار تنگی نفس اسمی
asthmatics
U
دچار تنگی نفس اسمی
stenosed
U
دچار هرگونه تنگی مجرا
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
dogfight
U
جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
dogfights
U
جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
dolman
U
جامه بلندی که جلوش باز و استین تنگی دارد
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
bronchial asthma
U
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
post mortem
U
پس از واقع
As it were
U
در واقع
indeed
U
در واقع
postmortem
U
پس از واقع
in reality
U
در واقع
substantially
U
در واقع
situate
U
واقع در
situated or situate
U
واقع
bestead
U
واقع
situates
U
واقع در
situating
U
واقع در
transpontine
U
واقع در انسوی پل
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
intramontane
U
واقع در کوهستان
to come to pass
U
واقع شدن
intradermic
U
واقع در زیرپوست
procephalic
U
واقع در جلو سر
life like
U
واقع نما
shipside
U
واقع در کنارکشتی
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
trumped up
U
خلاف واقع
it lies on the east of
U
در خاور واقع
dereism
U
واقع گریزی
limitrophe
U
واقع در مرز
trumped-up
U
خلاف واقع
vanward
U
واقع درجلو
dichasial
U
واقع در دو طرف
intradermal
U
واقع در زیرپوست
initial
U
واقع در اغاز
realists
U
واقع گرا
centric
U
واقع درمرکز
realists
U
واقع بین
initiatory
U
واقع در اول
hinders
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
hinder
U
واقع درعقب
realist
U
واقع گرا
realist
U
واقع بین
situated
U
واقع در جایگزین
initials
U
واقع در اغاز
initialling
U
واقع در اغاز
initialled
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
initialed
U
واقع در اغاز
capsulate
U
واقع درکپسول
subjacent
U
واقع در زیر
sublunar
U
واقع در زیرقمر
situated
U
واقع شده در
occurring
U
واقع شدن
occurred
U
واقع شدن
sincipital
U
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
realistic
U
واقع بین
realistic
U
واقع گرایانه
occurs
U
واقع شدن
realistically
U
واقع بین
realistically
U
واقع گرایانه
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
occur
U
واقع شدن
superjacent
U
واقع درفوق
situated or situate
U
واقع شده
take place
U
واقع شدن
to take place
U
واقع شدن
down-to-earth
U
واقع بین
down to earth
U
واقع بین
onshore
U
واقع در ساحل
located inside
U
تو واقع شده
yonder
U
واقع درانجا
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
alpha lyrae
U
نسر واقع
covenant
U
واقع شود
covenants
U
واقع شود
meaner
U
واقع دروسط
mean
U
واقع دروسط
vertical
U
واقع در نوک
untrue
U
خلاف واقع
realism
U
واقع گرایی
precordial
U
واقع در پیش دل
extraception
U
واقع نگری
lied
U
واقع شدن
set
U
واقع شده
sets
U
واقع شده
setting up
U
واقع شده
lie
U
واقع شدن
lumbar
U
واقع در کمر
haemal
U
واقع درسوی دل
osculant
U
واقع شونده
postern
U
واقع درعقب
objectivity
U
واقع بینی
realism
U
واقع گرائی
realism
U
واقع بینی
axile
U
واقع درمحور
flight from reality
U
واقع گریزی
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
meanest
U
واقع دروسط
vega
U
نسر واقع
lies
U
واقع شدن
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
prehepatic
U
واقع در جلو جگر
precostal
U
واقع در پیش دنده ها
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
superlunar
U
واقع دربالای ماه
above
U
مافوق واقع دربالا
midmost
U
واقع در عین وسط
surfacer
U
جسم واقع در سطح
supraclavicular
U
واقع دربالای ترقوه
interaxal
U
واقع در میان دو کوه
superlunary
U
واقع بر بالای ماه
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
murals
U
واقع برروی دیوار
equinoctial
U
واقع درنزدیکی خط استوا
intermediate
U
در میان واقع شونده
right-hand
U
واقع در دست راست
extern
U
فاهری واقع در خارج
suboceanic
U
واقع درعمق اقیانوس
mediated
U
درمیان واقع شدن
subocular
U
واقع درزیر چشم
mediates
U
درمیان واقع شدن
mediating
U
درمیان واقع شدن
sublingual
U
واقع درزیر زبان
subsolar
U
واقع در نواحی گرمسیر
postcardinal
U
واقع در پشت قلب
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
hypogynous
U
واقع در زیر تخمدان
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
subcartilaginous
U
واقع در زیر غضروف
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
mediate
U
درمیان واقع شدن
southwestern
U
واقع در جنوب غربی
first world
U
واقع دراروپای غربی
situated to the right
U
واقع دردست راست
left-hand
U
واقع در سمت چپی
subsacral
U
واقع درزیراستخوان خاجی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com