English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outfoot U در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lead curve U خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
to get the better of U سبقت گرفتن بر
precess U سبقت گرفتن
best U سبقت گرفتن
outdistances U سبقت گرفتن بر
outdistancing U سبقت گرفتن بر
forereach U سبقت گرفتن از
overtakes U سبقت گرفتن
outdistanced U سبقت گرفتن بر
overtaken U سبقت گرفتن
grab U سبقت گرفتن
grabbed U سبقت گرفتن
grabbing U سبقت گرفتن
grabs U سبقت گرفتن
overtake U سبقت گرفتن
outmaneuver U سبقت گرفتن بر
outdistance U سبقت گرفتن بر
overtakes U سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtaken U سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtake U سبقت گرفتن بر رد شدن از
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipate U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
outpoint U سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
isolead curve U خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
linear speed U روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
compass acceleration error U اشتباه قطب نما در اثر سرعت گرفتن کشتی یا هواپیما
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
to fall on ones knees U بیرون افتادن بلابه افتادن
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
overtaking lane U خط سبقت
competitive U سبقت جو
transcendence or cy U سبقت
overtaking U سبقت
precedence U سبقت
antedates U سبقت
competitiveness U سبقت جو
precession U سبقت
antedated U سبقت
antecedence U سبقت
antedate U سبقت
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity U سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
prediction angle U زاویه سبقت
transcend U سبقت جستن
one-upmanship U یک قدم سبقت
GIVE WAY U محل سبقت
GIVE WAY U سبقت آزاد
transcended U سبقت جستن
lead U زاویه سبقت
transcends U سبقت جستن
leads U زاویه سبقت
leads U سبقت هادی
stadia line U خط انحراف سبقت
lead U سبقت هادی
one upmanship U یک قدم سبقت
transcending U سبقت جستن
exceeding U سبقت و پیشی
leads and lags U سبقت ها و تاخیرها
lead pursuit U مسیر سبقت
lead angle U زاویه سبقت
competitions U سبقت جوئی
lead lag relation U رابطه سبقت
competition U سبقت جوئی
lateral tell U سبقت عرضی
passant U سبقت گیر
get the start of U سبقت جستن بر
outguess U سبقت جستن
competition U هم چشمی سبقت جویی
overtaking vessel U شناوه سبقت گیرنده
competitions U هم چشمی سبقت جویی
overtaking vessel U ناو درحال سبقت
leading line U خط بستن زاویه سبقت به توپ
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic U با سرعت کمتر از سرعت صوت
toget the start of one's rival U بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
kinetic lead U سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
prediction mechanism U دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
one-upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
anticipation U سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
to cut brake or beat a r U گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
air plot wind velocity U سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
prostrate U افتادن
to come a mucker U افتادن
tumbles U افتادن
to shank off U افتادن
to come a cropper U افتادن
prostrated U افتادن
topples U از سر افتادن
to be thrown U افتادن
lie U افتادن
prostrates U افتادن
to fall down U افتادن
to fall off U افتادن
plonk U افتادن
prostrating U افتادن
lies U افتادن
toppled U از سر افتادن
topple U از سر افتادن
toppling U از سر افتادن
retard U پس افتادن
opposes U در افتادن
retarding U پس افتادن
to be off ones feed U افتادن
retards U پس افتادن
to be deferred U پس افتادن
tumbled U افتادن
fall U افتادن
lied U افتادن
tumble U افتادن
to bite the dust U افتادن
plonked U افتادن
lapse vi U افتادن
out of breath <idiom> U به هن هن افتادن
lag U پس افتادن
scored U خط افتادن
foundered U از پا افتادن
score U خط افتادن
scores U خط افتادن
lagged U پس افتادن
oppose U در افتادن
drop back U افتادن
lags U پس افتادن
founder U از پا افتادن
founders U از پا افتادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com