English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thereabouts U در حدود آن میزان یا تعداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
volumes U تعداد میزان
volume U تعداد میزان
refresh rate U تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
definitions U حدود
neighbourhoods U حدود
ranged U حدود
roughly <adv.> U حدود
ranges U حدود
thereabouts U در آن حدود
range U حدود
modules U حدود
module U حدود
ambit U حدود
precincts U حدود
in the neighbourhood U در حدود
vicinity U حدود
definition U حدود
precinct U حدود
scantling U حدود
realms U حدود
realm U حدود
tether U حدود
tethered U حدود
tethering U حدود
neiggourhood U حدود
tethers U حدود
delimits U حدود
delimiting U حدود
delimit U حدود
well-nigh U در حدود
compass U حدود
purview U حدود
neighborhoods U حدود
confining U حدود
confine U حدود
perambulation U حدود
limit U حدود
about U در حدود
about <adv.> U حدود
delimited U حدود
scope U حدود
neighbourhood U حدود
well nigh U در حدود
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
in round numbers 00 U در حدود 001 عد د
delimitation U تحدید حدود
graphic limits U حدود گرافیکی
lines U حدود رویه
line U حدود رویه
verges U نزدیکی حدود
verge U نزدیکی حدود
delimitation U تعیین حدود
therabout U دران حدود
purview of an occupation U حدود کاری
thereabout U دران حدود
hereabout U دراین حدود
confidence limits U حدود اطمینان
class interval U حدود طبقه
boundary U حدود چیزی
class limits U حدود طبقه
coastal frontier U حدود ساحلی
gamut U حدود حیطه
coextensive U هم حدود وثغور
boundary U حدود یکان
vicinity U در حدود در اطراف
boundaries U حدود چیزی
boundaries U حدود یکان
confidence limits U حدود اعتماد
yawed U تجاوز از حدود
range U حدود وسعت
range U حدود محدوده
trimester U در حدود سه ماه
with in ear shot U در حدود صدا رس
probability limits U حدود احتمالی
within cry U در حدود صد ارس
limits of confidence U حدود اطمینان
limit of fire U حدود اتش
ranged U حدود وسعت
ranges U حدود محدوده
run U ردپا حدود
runs U ردپا حدود
peripheries U محیط حدود
periphery U محیط حدود
demarcation U تعیین حدود
in the neighborhood of U در حدود [ریاضی]
frontiers U حدود و ثغور
ranges U حدود وسعت
ranged U حدود محدوده
limit check U مقابله حدود
out U خارج از حدود
yaw U تجاوز از حدود
thereabouts U در حدود آن وقت
reaching U وسعت حدود
reach U وسعت حدود
reached U وسعت حدود
reaches U وسعت حدود
whereabouts U درچه حدود
out- U خارج از حدود
confinement U تحدید حدود
outed U خارج از حدود
purview U حدود میدان
demarcate U تعیین حدود کردن
delimited U تعیین کردن حدود
delimited U تحدید حدود کردن
scope U میدان و برد و حدود
demarcated U تعیین حدود کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
demarcating U تعیین حدود کردن
ultra vires U تجاوز از حدود اختیارات
delimiting U تعیین کردن حدود
delimiting U تحدید حدود کردن
delimits U تعیین کردن حدود
delimit U تعیین کردن حدود
delimits U تحدید حدود کردن
abound O تعیین حدود کردن
delimit U تحدید حدود کردن
whereabout U حدود تقریبی مکان
tolerance U حدود قابل تحمل
limitation clause U عبارت تعیین حدود
tolerances U حدود قابل تحمل
inbound U محصور در حدود معینی
spheres U مرتبه حدود فعالیت
sphere U مرتبه حدود فعالیت
mark out a ground U تحدید حدود زمین
orbits U دور حدود فعالیت
orbited U دور حدود فعالیت
compass U حدود وثغور حوزه
pegs U تعیین حدود کردن
outre U خارج از حدود معمولی
format U حدود و مشخصات فرش
peg U تعیین حدود کردن
orbit U دور حدود فعالیت
limitation clause U ماده تعیین حدود
to override one's commission U از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
quart U پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
transfer limit U حدود تصحیحات انتقال تیر
ultra vires U خارج از حدود اختیارات قانونی
corrida U برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
ultra vires U بیش از حدود اختیارات قانونی
quarts U پیمانهای در حدود بیک لیتر
range of music U حدود یا میدان علم موسیقی
boundary disclaimer U نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
limit of fire U حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
to live beyond one's means U بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
neatline U خطوط باریک حدود کناره نقشه
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
transition layer U منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
ultra vires U بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. U درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
buddy line U طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
field of view U حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
iron pyrites U ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
metric ton U مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
offshore U در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
parameter U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power U هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit U حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
clearance fit U اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
mysticism U مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
parameters U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter U کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameters U کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
hard sectored U دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
librae U میزان
level U میزان
meters U میزان
leveled U میزان
scalage U میزان
levelled U میزان
rates U میزان
rate U میزان
volumes U میزان
volume U میزان
units U میزان
unit U میزان
levels U میزان
noise level U میزان خش
metres U میزان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com