Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
possess
U
در تصرف داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
possessing
U
در تصرف داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hold down
U
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
to hold in fee
U
تصرف مطلق داشتن در
Other Matches
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
occupation
U
حق تصرف
arrangements
U
تصرف
right of possession
U
حق تصرف
occupation
U
تصرف
tenure
U
تصرف
occupations
U
تصرف
possessorship
U
تصرف
lien
U
حق تصرف
arrangement
U
تصرف
acquest
U
تصرف
possession
U
ید تصرف
originality
U
تصرف
possession
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
occupancy
U
تصرف
seizures
U
تصرف
keeping
U
تصرف
seizure
U
تصرف
restitution
U
اعاده تصرف
tenability
U
قابلیت تصرف
tenendum
U
مدت تصرف
take possession of
U
تصرف کردن
seisin
U
تصرف مطلق
seizor
U
تصرف کننده
seizin
U
تصرف املاک
vesture
U
تصرف اراضی
larceny
U
تصرف غیرقانونی
seizing
U
تصرف توقیف
seisin
U
تصرف املاک
seizin
U
تصرف مطلق
occupies
U
تصرف کردن
deflower
U
تصرف کردن
occupy
U
تصرف کردن
deflowered
U
تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن
to get possession of
U
تصرف کردن
deflowers
U
تصرف کردن
to take possession of
U
تصرف کردن
seize
U
تصرف کردن
to come to
U
تصرف کردن
seized
U
تصرف کردن
seizes
U
تصرف کردن
to come into
U
تصرف کردن
deflowering
U
تصرف کردن
grabs
U
تصرف کردن
figuration
U
ترکیب تصرف
inhabitancy
U
تصرف حق سکنی
re entry
U
اعاده تصرف
re-entry
U
اعاده تصرف
glom on to
U
تصرف کردن
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
come into
U
تصرف کردن
modification
U
تصرف در معنی
priorities
U
سبق تصرف
priority
U
سبق تصرف
grab
U
تصرف کردن
grabbed
U
تصرف کردن
grabbing
U
تصرف کردن
lien
U
حق تصرف وثیقه
prepossession
U
تصرف قبلی
put in possession
U
تصرف کردن
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
occupations
U
تصرف کردن
hold
U
تصرف کردن
occupations
U
اشغال تصرف
holds
U
تصرف کردن
occupation
U
تصرف کردن
right of lien
U
حق تصرف وثیقه
occupation
U
اشغال تصرف
usucaption
U
تصرف بلا معارض
tenements
U
هر چیز قابل تصرف
tenement
U
هر چیز قابل تصرف
abated
U
غصب یا تصرف عدوانی
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
abates
U
غصب یا تصرف عدوانی
abating
U
غصب یا تصرف عدوانی
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
captures
U
تصرف کردن ربایش
mere right
U
حق مالکیت بدون تصرف
capture
U
تصرف کردن ربایش
regains
U
دوباره تصرف کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
forcible de ainer
U
ضبط یا تصرف عدوانی
capturing
U
تصرف کردن ربایش
expropriator
U
سلب تصرف کننده
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
disposable income
U
درامد قابل تصرف
abate
U
غصب یا تصرف عدوانی
interpolated
U
دخل و تصرف در سند
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
interpolate
U
دخل و تصرف در سند
interpolates
U
دخل و تصرف در سند
interpolating
U
دخل و تصرف در سند
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
orinality
U
قوه انشا تصرف
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
vested in possession
U
واگذاری مال تحت تصرف
preoccupy
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
reduction into possession
U
از قوه به فعل دراوردن تصرف
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupies
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
ejectment
U
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
preoccupying
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
tenruial
U
وابسته بمدت تصرف یااجاره
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
things in possession
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down
U
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
deflorate
U
تصرف شده بکارت ازدست داده
knight service
U
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
captured
U
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
term
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
conquering
U
فتح کردن تصرف کردن
to enter
U
ضبط کردن تصرف کردن
conquers
U
فتح کردن تصرف کردن
occupies
U
تصرف کردن سرگرم کردن
occupying
U
تصرف کردن سرگرم کردن
occupy
U
تصرف کردن سرگرم کردن
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
conquer
U
فتح کردن تصرف کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com