English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hereon U در این مورد در اینجا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
hither U اینجا
here U در اینجا
so far U تا اینجا
here U اینجا
thus far U تا اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
hitherto U تا اینجا
where U اینجا
hither U به اینجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
up and down U اینجا وانجا
here and there U اینجا انجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
passim U اینجا وانجا
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
here lies U در اینجا دفن است
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
isn't he there U ایا او اینجا نیست
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
no one is here U هیچکس اینجا نیست
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
what is your business here U کار شما اینجا چیست
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
What is going on here? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
I am here for a language course U من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
direct objects U مورد
objecting U مورد
open to question <adj.> U مورد شک
inopportune U بی مورد
occasions U مورد
occasioning U مورد
occasioned U مورد
object U مورد
inapposite U بی مورد
instance U مورد
occasion U مورد
unseasonably U بی مورد
out of place U بی مورد
case U مورد
oportuneness U مورد
instances U مورد
occurence U مورد
unseasonable U بی مورد
objected U مورد
objects U مورد
indirect objects U مورد
cases U مورد
under disccussion U مورد بحث
requirement U مورد نیاز
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
savory U مورد پسند
involved U مورد بحث
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
confutation U مورد تکذیب
case studies U مورد پژوهی
undue U بی جهت بی مورد
taken U مورد قبول
entitlements U مورد استحقاق
entitlements U مورد سزیدگی
noted U مورد ملاحظه
sightly U مورد نظر
in dispute U مورد بحث
beloved U مورد علاقه
special case U مورد ویژه
dubitable U مورد شک مشکوک
entitlement U مورد سزیدگی
expectative U مورد انتظار
schreber case U مورد شربر
taken U مورد تحسین
entitlement U مورد استحقاق
undue U ناروا بی مورد
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
case analysis U تحلیل مورد
subject of hire U مورد اجاره
cases U دعوی مورد
myrtle berry U مورد دانه
myrtaceae U تیره مورد
received U مورد قبول
laughing stock U مورد تمسخر
utilization U مورد مصرف
In this case ( instance) . U دراین مورد
mytaceous U از تیره مورد
opportuneness U مورد مناسب
cases U مورد غلاف
fishy U مورد تردید
dubious U مورد شک مشکوک
case U دعوی مورد
object of transaction U مورد معامله
objcetionable U مورد ایراد
case U مورد غلاف
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
utilisation [British] U مورد مصرف
liable to prosecution U مورد تعقیب
case study U مورد پژوهی
exploitation [utilization] U مورد مصرف
in no instance U در هیچ مورد
instance U لحظه مورد
savoury U مورد پسند
utilized U مورد استفاده
hold up <idiom> U مورد هدف
using U مورد مصرف
myrtle U مورد سبز
usages U مورد استفاده
instances U لحظه مورد
usage U مورد استفاده
usage U مورد مصرف
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise ! U شما کجا اینجا کجا !
expectation value U مقدار مورد توقع
beatten zone U منطقه مورد اصابت
article of roup U اموال مورد حراج
availabe time U زمان مورد قبول
capital employed U سرمایه مورد استفاده
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
as the case may be U تاچه مورد باشد
objective point U سمت مورد توجه
draw fire <idiom> U مورد انتقاد قرارگرفتن
draw fire <idiom> U مورد هدف بودن
it is of frequent U خیلی مورد دارد
intended saving U پس انداز مورد انتظار
inappositely U بطور بیجایا بی مورد
polestar U هادی مورد توجه
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
receptee U افراد مورد پذیرش
referent U مورد مراجعه ارجاعی
referential U مورد مراجعه ارجاعی
call on to the carpet <idiom> U مورد مواخذه قرارگرفتن
lime requirement U اهک مورد نیاز
make for U مورد حمله قراردادن
object point U سمت مورد توجه
oppugn U مورد بحث قراردادن
neurasthenia U سر درد و حساسیت بی مورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com