Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
We had a very rough time.
U
نه ما خیلی سخت گذشت
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .
U
به ما خیلی خوش گذشت
We had a very enjoyable time .
U
به ما خیلی خوش گذشت
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
forbearingly
U
با گذشت
uncharitable
U
بی گذشت
unforgiving
U
بی گذشت
forgave
U
از ... گذشت
illiberal
U
بی گذشت
big-hearted
U
با گذشت
forgiveness
U
گذشت
forgivingness
U
گذشت
ungenerous
U
بی گذشت
forbearing
U
با گذشت
amnesties
U
گذشت
generously
U
یا گذشت
amnesty
U
گذشت
passing
U
در گذشت
pardon
U
امرزش گذشت
pardoned
U
امرزش گذشت
pardons
U
امرزش گذشت
it crossed my mind
U
بخاطری گذشت
lapses
U
گذشت زمان
With passage of time .
U
با گذشت زمان
it is all up
U
گذشت ورفت
pardoning
U
امرزش گذشت
remission
U
گذشت تخفیف
tolerances
U
مرز گذشت
forbearingly
U
از روی گذشت
time lapse
U
گاه گذشت
tolerance
U
مرز گذشت
lapse
U
گذشت زمان
waives
U
گذشت کردن از
waived
U
گذشت کردن از
with each passing year
U
با گذشت هر سال
forbear
U
گذشت کردن
forbears
U
گذشت کردن
lapsing
U
گذشت زمان
intolerant
U
بی گذشت متعصب
remissive
U
گذشت کننده
remittal
U
گذشت پرداخت
time is up
U
وقت گذشت
obituaries
U
اگهی در گذشت
waive
U
گذشت کردن از
obituary
U
اگهی در گذشت
time span
U
گذشت زمان
period
U
گذشت زمان
time period
U
گذشت زمان
period/stretch/lapse of time
U
گذشت زمان
got through (the bill got through the ma
U
لایحه از مجلس گذشت
the bill got throught the majlis
U
لایحه از مجلس گذشت
i was too indulgent to him
U
زیاد به او گذشت کردم
reentry point
U
نقطه باز گذشت
Many years passed .
U
چندین سال گذشت
last sunday
U
همین یکشنبه که گذشت
generosity
<adj.>
U
گذشت
[صفت اخلاقی]
remise
U
انتقال دادن گذشت کردن
My holiday did me a world of good.
U
درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
close call/shave
<idiom>
U
خطراز بیخ گوشش گذشت
I stayed in concealment until the danger passed.
U
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
we had a good time
U
خوش گذشت وقت خوشی داشتیم
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
snows of yesteryear
[water under the bridge]
<idiom>
U
هر چه گذشت گذشته.
[غیر قابل تغییراست]
[اصطلاح]
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
thus far
U
تا اینجا
hither
U
به اینجا
hither
U
اینجا
so far
U
تا اینجا
in these parts
<adv.>
U
در اینجا
in this country
<adv.>
U
در اینجا
here
U
اینجا
hitherto
U
تا اینجا
here
U
در اینجا
where
U
اینجا
to turn the corner
<idiom>
U
بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی
[اصطلاح روزمره]
here and there
U
اینجا انجا
passim
U
اینجا وانجا
We are short of space here .
U
اینجا جا کم داریم
i am a stranger here
U
من اینجا غریبم
up and down
U
اینجا وانجا
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
I wI'll get off here.
U
اینجا پیاده می شوم
Make some room here.
U
یک قدری اینجا جا باز کن
Out with them!
U
بروند بیرون
[از اینجا]
!
no one is here
U
هیچکس اینجا نیست
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
i had hom there
U
اینجا گیرش اوردم
make oneself scarce
<idiom>
U
دور شو ،از اینجا برو
i do not belong here
U
من اهل اینجا نیستم
isn't he there
U
ایا او اینجا نیست
Come here tomorrow .
U
فردا بیا اینجا
Let us get out of here!
U
برویم از اینجا بیرون!
i wish to stay here
U
میخواهم اینجا بمانم
hereon
U
در این مورد در اینجا
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
here lies
U
در اینجا دفن است
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
Left out of one place and driven away from another.
<proverb>
U
از آنجا مانده از اینجا رانده .
take away your things
U
اسباب خود را از اینجا ببرید
He usually drops by to see me .
U
غالبا" می آید اینجا بدیدن من
what is your business here
U
کار شما اینجا چیست
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
It is pointless for her to come here .
U
موضوع ندارد اینجا بیاید
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
Is there a car wash?
U
آیا اینجا کارواش هست؟
I dropped in to say hello.
U
آمدم اینجا یک سلامی بکنم
None of that here. Nothing doing here.
U
اینجا از این خبرها نیست
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.
U
ماندن او در اینجا بی فایده است
He promised me to be here at noon .
U
به من قول داد ظهر اینجا با شد
Is there a car wash?
U
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
It is extremely hot in here .
U
اینجا بی اندازه گرم است
Please sign here.
لطفا اینجا را امضا کنید.
The bus to ... stops here.
U
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
He came over here in a mad rush.
U
او
[مرد]
با کله اینجا آمد.
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
How dare he come here .
U
غلط می کند قدم اینجا بگذارد
Could you put us up for the night ?
U
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
Just sign here and leave at that .
U
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
How long can I park here?
U
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
May I park there?
U
ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here?
U
چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
hic jacet
U
در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
This is an ideal spot for picnics .
U
اینجا برای پیک نیک ماه است
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
His coming here was quite accidental.
U
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here.
U
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
commit no nuisance
U
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Well, now everyone's here, we can begin.
U
خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
In the fullness lf time .
U
به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
Are there any antiquities here?
U
آیا اینجا آثار باستانی
[اشیا عتیقه و جاهای قدیمی]
وجود دارد؟
non uniformal surfacee
U
سطح نایکنواخت
[ذرتی بودن سطح فرش در اثر پرداخت ناموزون اولیه و یا پاخوردگی با گذشت زمان.]
remission of taxes
U
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
U
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
What is going on here?
U
اینجا چه خبر است؟
[وقتی قضیه نامفهوم است]
[اصطلاح روزمره]
In for a penny, in for a pound.
U
آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering.
U
حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
She procrastinated until it was too late .
U
آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
I am here for a language course
U
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
dammit
U
خیلی
many
U
خیلی
villainous
U
خیلی بد
damn
U
خیلی
highly
U
خیلی
ten
U
خیلی
very little
U
خیلی کم
not a few
U
خیلی ها
in large quantities
U
خیلی خیلی
copious
U
خیلی
routh
U
خیلی
very
U
خیلی
for long
U
خیلی
far and away
U
خیلی
dumpiness
U
خیلی
to a large extent
U
خیلی
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
ultraconservative
U
خیلی محتاط
thank you very much
U
خیلی متشکرم
swith
U
خیلی عظیم
superrabundant
U
خیلی زیاد
subminiature
U
خیلی کوچک
She is very pretentious.
U
خیلی ادعادارد
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
number one
U
خیلی خوب
many times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
often
<adv.>
U
خیلی از اوقات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com