Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
about
U
در اطراف نزدیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
milieux
U
اطراف
milieus
U
اطراف
milieu
U
اطراف
environs
U
اطراف
environments
U
اطراف
environment
U
اطراف
from the four winds
U
از اطراف
parties
U
اطراف
gravesides
U
اطراف قبر
graveside
U
اطراف قبر
mess around
<idiom>
U
دو رو اطراف بازیکردن
ambient noise
U
صدای اطراف
sides of the question
U
اطراف موضوع
edge zone
U
اطراف لبه
pericardium
U
اطراف قلب
vicinity
U
در حدود در اطراف
go around
<idiom>
U
به اطراف سفرکردن
wryly
U
به اطراف چرخاندن
wry
U
به اطراف چرخاندن
architrave
U
گچبری اطراف در
periderm
U
پوست اطراف
pappus
U
کلاله اطراف گل
quayside
U
زمین اطراف بارانداز
look round
U
اطراف کار را دیدن
sea chest
U
مکندههای اطراف ناو
black eye
U
سیاهی اطراف چشم
touchline
U
خط اطراف زمین فوتبال
to look a bout
U
اطراف کار را پاییدن
seaward
U
اطراف دریا روبدریا
port
U
ریل اطراف ناو
black eyes
U
سیاهی اطراف چشم
atmosphere
U
فضای اطراف هرجسمی
atmospheres
U
فضای اطراف هرجسمی
barnyards
U
محوطهء اطراف انبار
barnyard
U
محوطهء اطراف انبار
parties
U
متداعیین اطراف دعوی
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
greater
U
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
whiskery
U
موی اطراف گونه وچانه
whisker
U
موی اطراف گونه وچانه
heat muff
U
پوشش اطراف پنجه اگزوز
snaking
U
تورگیری اطراف توپ ناو
frame
U
و مرز اطراف فضای پنجره
reels
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
periosteal
U
واقع در اطراف ضریع استخوان
balteus
U
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
paraselene
U
روشنایی اطراف هاله ماه
drop leaf
U
رومیزی اویخته از اطراف میز
boundry lines
U
خطوط اطراف زمین والیبال
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
U
بادقت مراقب اطراف بودن
reeled
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
areola
U
محوطهء کوچک اطراف چیزی
reel
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
safe distance
U
مسافت امن اطراف مین
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
plaster cast
U
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster casts
U
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
mauled
U
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambient
U
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
mauls
U
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
peristyle
U
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
cross pointing
U
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
maul
U
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling
U
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
burg
U
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
aureole
U
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
ambience
U
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
aureola
U
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
vibrissa
U
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
cimbia
U
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
thistledown
U
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
albumens
U
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen
U
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
ambiance
U
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
gipsy bonnet
U
کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
margins
U
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin
U
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
riviera
U
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
to be wary of saying something
U
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
Gibbs surround
U
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
primary cluster
U
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
aerodynamic shape
U
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
splinter screen
U
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
to send things flying
U
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
cladding
U
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
fluffs
U
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
to look round
U
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
sprite
U
شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
fluffing
U
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
broken stowage
U
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
riparian law
U
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
dead knot
U
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
Is there an inexpensive restaurant around here?
U
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
fluff
U
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
facing distance
U
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
periodontics
U
مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
fluffed
U
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
apron
U
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centered
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joysticks
U
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
interrogatory
U
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
aprons
U
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centers
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centred
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
tulip design
U
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
joystick
U
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
run around
U
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
axis
U
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
cells
U
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
center
U
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
ambitus
U
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
cell
U
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
condensation cloud
U
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
yoke
U
هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
albanega
U
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
leg
U
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
interference
U
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
legs
U
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
scroll
U
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls
U
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
atole
U
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
elastic banding
U
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
CD
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CDs
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
y site
U
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
scroll
U
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
black matrix
U
صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
scrolls
U
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
rf
U
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
green
U
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest
U
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
plotter
U
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotters
U
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
bordering
U
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
border
U
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
anthill
U
خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
bordered
U
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
auto
U
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos
U
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
near
U
نزدیک
proximate
U
نزدیک
nearest
U
نزدیک
caudal
U
نزدیک به دم
nigh
U
نزدیک
up to
<idiom>
U
نزدیک به
forbye
U
نزدیک
nearer
U
نزدیک
neared
U
نزدیک
hand to hand
U
نزدیک
fast by
U
نزدیک
hand-to-hand
U
نزدیک
near-
U
نزدیک
forby
U
نزدیک
forby
U
از نزدیک
up against
<idiom>
U
نزدیک به
adjacent
U
نزدیک
closes
U
نزدیک
closest
U
نزدیک
close
U
نزدیک
accessible
U
نزدیک
vicinal
U
نزدیک
closer
U
نزدیک
to gain ground upon
U
نزدیک
nearby
U
نزدیک
cephalo
U
نزدیک به سر
close up
U
از نزدیک
close-up
U
از نزدیک
at hand
U
نزدیک
close-ups
U
از نزدیک
close by
U
نزدیک
close aboard
U
نزدیک
on the eve of
U
نزدیک
upcoming
U
نزدیک
in sight
U
نزدیک
near by
U
نزدیک
towards
U
نزدیک
narrowly
U
از نزدیک
on the verge of
U
نزدیک به
hard by
U
نزدیک
not ahunderd mails flom
U
نزدیک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com