English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mistakenness U در اشتباه بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
Other Matches
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
goofs U اشتباه
inerrant U بی اشتباه
mistaking U اشتباه
clanger U اشتباه
flounder U اشتباه
fallacy U اشتباه
floundered U اشتباه
fallacies U اشتباه
goofing U اشتباه
floundering U اشتباه
wrong U اشتباه
overseen U در اشتباه
mistake U اشتباه
faux pas U اشتباه
errancy U اشتباه
wrongs U اشتباه
mistakes U اشتباه
wronging U اشتباه
flounders U اشتباه
incorrectness U اشتباه
fault U اشتباه
fumbled U اشتباه
lap sus U اشتباه
false <adj.> U اشتباه
jeofail U اشتباه
faulted U اشتباه
fumble U اشتباه
fumbles U اشتباه
error U اشتباه
errors U اشتباه
barratry U اشتباه
discrepancy U اشتباه
faults U اشتباه
to put one in the wrong U اشتباه
goof U اشتباه
in error <adj.> U اشتباه
snafu U اشتباه
goofed U اشتباه
mix-ups U اشتباه
mix-up U اشتباه
mix up U اشتباه
trips U اشتباه
trip U اشتباه
mistakenness U اشتباه
tripped U اشتباه
blunders U اشتباه بزرگ
slip up U اشتباه کردن
blunders U اشتباه کردن
blundering U اشتباه کردن
blunders U اشتباه لپی
misconstrues U اشتباه کردن
to goof up [American E] U اشتباه کردن
fumble U اشتباه کردن
blundered U اشتباه لپی
blundered U اشتباه بزرگ
probable error U اشتباه احتمالی
deflection error U اشتباه سمت
slip-up U اشتباه کردن
misconstrued U اشتباه کردن
fumbled U اشتباه کردن
fumbles U اشتباه کردن
misconstruing U اشتباه کردن
blundering U اشتباه بزرگ
you are mistaken U در اشتباه هستید
blundered U اشتباه کردن
professional misconduct U اشتباه حرفهای
blundering U اشتباه لپی
fault U تقصیر اشتباه
slip-ups U اشتباه کردن
mistook U اشتباه کردن
misconstrue U اشتباه کردن
blunder U اشتباه کردن
wrongly <adv.> U بصورت اشتباه
lapsus memoriac U اشتباه یا لغزش
misplay U بازی اشتباه
misstep U اشتباه درقضاوت
mistakable U قابل اشتباه
mistake of fact U اشتباه موضوعی
mistake of law U اشتباه حکمی
miscalculation U محاسبه اشتباه
mistaken party U اشتباه کننده
miswrite U اشتباه نوشتن
miscalculations U محاسبه اشتباه
bloomer U اشتباه احمقانه
unmistakable U خالی از اشتباه
peccadillo U اشتباه کوچک
misguidely U از روی اشتباه
miscue U اشتباه کردن
lapsus linguac U اشتباه لپی
bungler U اشتباه کار
bunglers U اشتباه کار
blaming U اشتباه گناه
blames U اشتباه گناه
blamed U اشتباه گناه
blame U اشتباه گناه
malentendu U اشتباه فهمیدن
metachronism U اشتباه تاریخی
mils trip U اشتباه میلیمی
peccadilloes U اشتباه کوچک
oversight U اشتباه نظری
oversights U اشتباه نظری
falsely <adv.> U بطور اشتباه
faultily <adv.> U بطور اشتباه
incorrectly <adv.> U بطور اشتباه
phonily <adv.> U بطور اشتباه
wrongly <adv.> U بطور اشتباه
falsely <adv.> U بصورت اشتباه
slip of the tongue <idiom> U اشتباه لپی
faultily <adv.> U بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> U بصورت اشتباه
blunder U اشتباه لپی
blunder U اشتباه بزرگ
typo U اشتباه تایپی
typing error U اشتباه تایپی
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
bedlam U اشتباه شدید
peccadillos U اشتباه کوچک
misprint U اشتباه چاپی
unerring U اشتباه نشدنی
off the beam <idiom> U اشتباه ،خطا
parachronism U اشتباه تاریخی
peccant U اشتباه کار
phonily <adv.> U بصورت اشتباه
disabuse U از اشتباه دراوردن
by mistake <adv.> U بصورت اشتباه
slips U اشتباه کردن
syntax error U اشتباه ترکیبی
systematic error U اشتباه سیستماتیک
spuriously <adv.> U بطور اشتباه
unintentionally <adv.> U بطور اشتباه
inadvertently <adv.> U بطور اشتباه
inaccuracy U اشتباه غلط
inaccuracy U خطا یا اشتباه
inaccuracies U خطا یا اشتباه
slips U اشتباه لیزی
misprints U اشتباه چاپی
slip U اشتباه لیزی
slip U اشتباه کردن
trip up <idiom> U اشتباه کردن
slipped U اشتباه لیزی
by accident <adv.> U بطور اشتباه
slipped U اشتباه کردن
inaccuracies U اشتباه غلط
to make an error U اشتباه کردن
as a result of a mistake <adv.> U بطور اشتباه
mistaking U اشتباه کردن
deflection error U اشتباه سمتی
dead shot U تیر اشتباه
make a mistake <idiom> U اشتباه کردن
mistakes U اشتباه کردن
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
delivery error U اشتباه در تیراندازی
by a mistake <adv.> U بطور اشتباه
erroneous U غلط اشتباه
dispersion error U اشتباه پراکندگی
mistake U اشتباه کردن
by mistake <adv.> U بطور اشتباه
to put wise U از اشتباه دراوردن
computational U اشتباه در محاسبه
to set U از اشتباه دراوردن
deflection error U اشتباه انحراف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com