English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
work out U در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kite and kin U کس وکار
synchronizing mechanism U ساز وکار همزمانی
business cycle U دور کسب وکار
probation U دوره ازمایش وکار اموزی
extensive cultivation U توسعه همه جانبه کشت وکار
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
precludes U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowling U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
creating U ایجاد کردن
engenders U ایجاد کردن
screeches U ایجاد کردن
engendering U ایجاد کردن
create U ایجاد کردن
screeched U ایجاد کردن
engender U ایجاد کردن
engendered U ایجاد کردن
develop U ایجاد کردن
screech U ایجاد کردن
creates U ایجاد کردن
develops U ایجاد کردن
screeching U ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent. U ایجاد سابقه کردن
punches U سوراخ ایجاد کردن
tempest U توفان ایجاد کردن
breaches U ایجاد شکاف کردن
reflating U تورم ایجاد کردن
reflates U تورم ایجاد کردن
constructs U ایجاد کردن ساخت
constructing U ایجاد کردن ساخت
discomfit U ایجاد اشکال کردن
put out U منتشرساختن ایجاد کردن
breach U ایجاد شکاف کردن
punch U سوراخ ایجاد کردن
tempests U توفان ایجاد کردن
construct U ایجاد کردن ساخت
punched U سوراخ ایجاد کردن
breached U ایجاد شکاف کردن
constructed U ایجاد کردن ساخت
inbreed U از یک نژاد ایجاد کردن
reflated U تورم ایجاد کردن
reflate U تورم ایجاد کردن
obstructing U ایجاد مانع کردن
obstructed U ایجاد مانع کردن
tide U جزرومد ایجاد کردن
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
discomfiting U ایجاد اشکال کردن
obstruct U ایجاد مانع کردن
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
obstructs U ایجاد مانع کردن
canalize U ایجاد ابراه کردن
reflecterize U ایجاد انعکاس کردن
discomfited U ایجاد اشکال کردن
reflectorize U ایجاد انعکاس کردن
discomfits U ایجاد اشکال کردن
set off <idiom> U بالانس ایجاد کردن
deluges U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
revolutionizes U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing U در کشور ایجاد شورش کردن
obsessing U ایجاد عقده روحی کردن
begets U بوجود اوردن ایجاد کردن
wham U باتصادم ایجاد صدا کردن
obsesses U ایجاد عقده روحی کردن
begetting U بوجود اوردن ایجاد کردن
procreant U وابسته به ایجاد کردن یا زادن
obsessed U ایجاد عقده روحی کردن
obsess U ایجاد عقده روحی کردن
clunk U این صدا را ایجاد کردن
beget U بوجود اوردن ایجاد کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> U حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
clunks U این صدا را ایجاد کردن
knock about U سرو صدا ایجاد کردن
delay U خیری ایجاد کردن در چیزی
delaying U خیری ایجاد کردن در چیزی
delays U خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionised U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises U در کشور ایجاد شورش کردن
screak U صدای گوشخراش ایجاد کردن
screeck U صدای گوشخراش ایجاد کردن
revolutionising U در کشور ایجاد شورش کردن
strangulate U خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
blows U در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
nettles U ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
blow U در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
plash U صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
twitter U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
whish U : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
vesiculate U حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
twittering U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
nettle U ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
twitters U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
calenture U تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
counter shed U پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
jingled U جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle U جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles U جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling U جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
thermal wax transfer printer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
piracy U کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
documenting U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
document U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
graphics U پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
deletion U روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
create U ایجاد
generations U ایجاد
authorship U ایجاد
creates U ایجاد
developments U ایجاد
creating U ایجاد
development U ایجاد
production U ایجاد
productions U ایجاد
generation U ایجاد
construction U ایجاد
creation U ایجاد
constructions U ایجاد
origination U ایجاد
creations U ایجاد
bridging U ایجاد پل
territorialization U ایجاد ناحیه
preclusion U ایجاد مانع
make waves <idiom> U ایجاد دردسر
originative U ایجاد کننده
form U ایجاد یک شکل
originationu U ایجاد ابداع
formed U ایجاد یک شکل
constructs U ساختن یا ایجاد
forms U ایجاد یک شکل
orogenesis U ایجاد کوه
contouring U ایجاد طرح
surging U ایجاد موج
resonances U ایجاد طنین
configure U ایجاد پیکربندی
resonance U ایجاد طنین
lactation U ایجاد شیر
lenticulation U ایجاد عدسی
windowing U ایجاد پنجره
system generation U ایجاد سیستم
stimulation U ایجاد محرک
hypnogenesis U ایجاد خواب
constructing U ساختن یا ایجاد
averaged U ایجاد میانگین
average U ایجاد میانگین
causer U ایجاد کننده
salivation U ایجاد بزاق
vacuolation U ایجاد حفره
looping U ایجاد حلقه
furunculosis U ایجاد کورک
rake in the money <idiom> U ایجاد تعجب
amount U ایجاد مجموعی از...
worker U ایجاد کننده
averages U ایجاد میانگین
averaging U ایجاد میانگین
constructed U ساختن یا ایجاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com