English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be on-call U در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stand ready to [+ verb] U آماده بودن برای
to stand ready for [+ noun] U آماده بودن برای
to be in the pay of any one U درخدمت کسی بودن
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
coldest U بدون آماده بودن
colder U بدون آماده بودن
colds U بدون آماده بودن
cold U بدون آماده بودن
to be in season [in heat] U آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی]
able آماده بودن آرایش دادن
to be on the verge [brink] of doing something <idiom> U آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
to be about to do something <idiom> U آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
to prepare [for] U آماده شدن [به یا برای]
prone to do something آماده کردن برای
on call <idiom> U آماده برای ترک خدمت
hit the books <idiom> U برای کلاس آماده شدن
prone to do something آماده برای کردن کاری
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
sixth forms U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
to square up U خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
on tap <adj.> U همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
on-call service U آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
device driver U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
cts U CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
takedown U مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
dataset U سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
workspace U فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
takedown U حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
invite U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
invites U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
appliance computer U سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
expanded memory system U ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
open U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opened U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opens U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
idled U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
EMM U امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
ApacheÔ HTTPD U معروفترین محصول نرم افزاری وب سرور که مانند یک بزرگراه آماده است و به شما برای نصب وب سرور امکان میدهد
report program generator U زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
flushing U و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
flushes U و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
flush U و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
to act [as somebody] U پاسخگو بودن [برای]
just in case U برای مطمئن بودن
misbecome U نامناسب بودن برای
to be clear to somebody U برای کسی مشخص بودن
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
overtask U زیاد سنگین بودن برای
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
end in itself <idiom> U مکان کافی برای راحت بودن
turn up one's nose at <idiom> U ردکردن خوب بودن برای کسی
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to be congenial to somebody [things] U برای کسی سازگار بودن [اشیا]
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
to be congenial to somebody [things] U برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
inshrine U در حکم مزاریا معبد بودن برای
idle U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
stabling siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
siding [railway] U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
parking siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
validation U بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
stabling siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
waiting game U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting games U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
case sensitive search U جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
in service U درخدمت ارتش در ارتش
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
able آماده
at one's fingertips <idiom> U آماده
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
make preparations U آماده کردن
make arrangements U آماده کردن
set out <idiom> U آماده سفرشدن
get ready <idiom> U آماده شدن از
up in arms <idiom> U آماده حمله
in the pipeline [Colloquial] U در آماده سازی
in arms <idiom> U آماده جنگیدن
take up arms <idiom> U آماده جنگیدن
up to <idiom> U آماده شیطنت
accessible آماده پذیرایی
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
make provisions U آماده کردن
give-and-take U آماده به توافق
handshaking U آماده دریافت
accommodate آماده کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
at someone's beck and call <idiom> U همیشه آماده پذیرایی
psyched up <idiom> U آماده انجام کار
preparation U آماده کردن چیزی
preparations U آماده کردن چیزی
get set <idiom> U آماده شروع شدن
dinner etc. is served U غذا آماده است
fair game U طعمهی حاضر و آماده
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
luncheon meat U گوشت پخته و آماده
red alert U حالت آماده باش
red alerts U حالت آماده باش
promise the moon <idiom> U آماده انجام کار
go ahead <idiom> U آماده کار شدن
up for grabs <idiom> U آماده رقابت شدن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
precompiled code U کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
forthcoming <adj.> U آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
retaken U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
to prepare something U چیزی را آماده کردن [آشپزی]
cast the first stone <idiom> U همیشه آماده جنگیدن است
As you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
My room hasn't been prepared. اتاق من آماده نشده است.
retaking U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retake U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retakes U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to set about دست بکاری زدن آماده کاری
to dress [food] U آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com