Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mail call
U
دریافت نامه از پستخانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
take this letter to the post
U
این نامه راببرید به پستخانه
posterestante
U
پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند
hear from
<idiom>
U
دریافت نامه
get a fix on something
<idiom>
U
نامه الکترونی دریافت کردن
post offices
U
پستخانه
post office
U
پستخانه
postal
U
وابسته به پستخانه
Where is the post office?
U
پستخانه کجاست؟
posted
U
سیستم پستی پستخانه
posts
U
سیستم پستی پستخانه
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
post
U
سیستم پستی پستخانه
post-
U
سیستم پستی پستخانه
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
DSR
U
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
receipt
U
دریافت
discernment
U
دریافت
receipts
U
دریافت
transmission/reception of messages
U
دریافت
receiving
U
دریافت
collections
U
دریافت
comprehension
U
دریافت
comprehensions
U
دریافت
inception
U
دریافت
sentience
U
دریافت
sensing
U
دریافت
apprehensions
U
دریافت
apprehension
U
دریافت
synecdoche
U
هم دریافت
mental perception
U
دریافت
apperception
U
دریافت
collection
U
دریافت
deliveries
U
دریافت
reception
U
دریافت
receptions
U
دریافت
delivery
U
دریافت
percipience
U
دریافت
acquires
U
دریافت کردن
recovers
U
دریافت کردن
acquire
U
دریافت کردن
recieve only
U
دریافت محض
come into
<idiom>
U
دریافت کردن
receive
U
دریافت کردن
long distance reception
U
دریافت دور
pick up
<idiom>
U
دریافت کردن
recovering
U
دریافت کردن
receives
U
دریافت کردن
payees
U
دریافت کننده
percept
U
دریافت ادراکی
recipiency
U
قوه دریافت
receivable
U
دریافت کردنی
pull down
U
دریافت کردن
payee
U
دریافت کننده
acquiring
U
دریافت کردن
recover
U
دریافت کردن
recieve
U
دریافت کردن
recipient
U
دریافت کنندگان
draw
U
دریافت کردن
catcher's side
U
سمت دریافت
receivers
U
متصدی دریافت
receivers
U
دریافت کننده
perception
U
دریافت احساس
audio reception
U
دریافت صوتی
collecting main
U
شبکه دریافت
collection of goods
U
دریافت کالا
receiver
U
متصدی دریافت
receiver
U
دریافت کننده
draws
U
دریافت کردن
answer/originate
U
دریافت / ارسال
collecting of the current
U
دریافت جریان
reception
U
دریافت پذیرش
recipients
U
دریافت کنندگان
perceptions
U
دریافت احساس
handshaking
U
آماده دریافت
recipients
U
دریافت کننده
receptions
U
دریافت پذیرش
recipient
U
دریافت کننده
getter
U
دریافت کننده
obtain
U
گرفتن یا دریافت کردن
intuitions
U
کشف دریافت ناگهانی
sink
U
دریافت انتهای خط ارتباتی
obtained
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtains
U
گرفتن یا دریافت کردن
sinks
U
دریافت انتهای خط ارتباتی
intuition
U
کشف دریافت ناگهانی
received data
U
داده دریافت شده
receipt
U
دریافت رسید دادن
receipt
U
رسید پیام دریافت شد
receipts
U
دریافت رسید دادن
receipts
U
رسید پیام دریافت شد
pick up
<idiom>
U
دریافت صدای رادیو و...
out
U
دریافت کننده سرویس
out-
U
دریافت کننده سرویس
outed
U
دریافت کننده سرویس
mortality
U
قابلیت دریافت ضایعات
on the dole
<idiom>
U
دریافت خیر وسعادت
payees
U
دریافت کننده پول
automatic send/reciever
U
ارسال و دریافت خودکار
bills receivable
U
براتهای دریافت کردنی
bills receivable
U
بروات قابل دریافت
boost
U
کمک دریافت شده
boosted
U
کمک دریافت شده
boosting
U
کمک دریافت شده
consignee
U
دریافت کننده محموله
deferred income
U
پیش دریافت درامد
fee charged
U
هزینه دریافت شده
goods received note
U
برگه دریافت کالا
asr
U
ارسال و دریافت اتوماتیک
payees
U
دریافت کننده وجه
payee
U
دریافت کننده پول
boosts
U
کمک دریافت شده
payee
U
دریافت کننده وجه
administrative lead time
U
زمان اداری دریافت اماد
cashing
U
دریافت کردن صندوق پول
cashes
U
دریافت کردن صندوق پول
cashed
U
دریافت کردن صندوق پول
cash
U
دریافت کردن صندوق پول
gripping
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
garble
U
اشتباه درارسال و دریافت پیام
surprise dosage
U
دریافت دوز ناگهانی اتمی
grips
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
hand out
U
حریف دریافت کننده سرویس
gripped
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gathered
U
دریافت داده از منابع مختلف
annuitant
U
دریافت دارنده مقرری سالانه
pick up
<idiom>
U
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
collect
U
بدست آوردن یا دریافت داده
collecting
U
بدست آوردن یا دریافت داده
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
collects
U
بدست آوردن یا دریافت داده
charges collect
U
هزینه نقدا" دریافت میشود
gather
U
دریافت داده از منابع مختلف
grip
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
i/o
U
مربوط به ارسال یا دریافت داده
cc
U
هزینه نقدا" دریافت میشود
pass reciever
U
دریافت کننده مجاز پاس
drew
U
دریافت کرد ناتمام گذاشت
inputted
U
کامپیوتری که داده دریافت میکند
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
input
U
کامپیوتری که داده دریافت میکند
collections
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
tollbooth
U
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
tolbooth
U
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
modes
U
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
collection
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
carriage forward
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demands
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
mode
U
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
telecommunications
U
فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
cover
U
اماده شدن برای دریافت توپ
coverings
U
اماده شدن برای دریافت توپ
answer/originate
U
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
challenge
[of a dog]
U
پارس سگی
[پس از دریافت بوی شکار]
freight collect
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
covers
U
اماده شدن برای دریافت توپ
suicide pass
U
پاس به دریافت کننده از پشت سرش
flat pass
U
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
zction for dammages
U
اقدام برای دریافت خسارت وارده
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
facsimile transceiver
U
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
secondary
U
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
cut block
U
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
broadcasts
U
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
freight release
U
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
communication
U
ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com