English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To put ones nose into other peoples affairs . U درکار دیگران فضولی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poked U سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking U سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes U سکه زدن فضولی در کار دیگران
poke U سکه زدن فضولی در کار دیگران
stick U پیچ درکار تحمل کردن
presumes U فضولی کردن
(have one's) nose in something <idiom> U فضولی کردن
presume U فضولی کردن
meddled U فضولی کردن
interlope U فضولی کردن
blabbed U فضولی کردن
blabbing U فضولی کردن
mell U فضولی کردن
blab U فضولی کردن
meddle U فضولی کردن
blabs U فضولی کردن
meddles U فضولی کردن
presumed U فضولی کردن
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
kibitz U درکاردیگری مداخله کردن فضولی کردن
at work U دست درکار
intermeddle U مداخله کردن فضولی کردن
rubberneck U فضولی کردن سیاحت کردن
bigbrother U رهبر درکار یا عقیدهای
that depends U تا چه شرایطی درکار باشد
There must be a catch(trick)in it. U باید حقه ای درکار باشد
electromagnetic interference U مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
Something is wrong. U عیبی درکار [این موضوع] است.
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . U کلکی درکار باید باشد ( هست )
individualised U از دیگران جدا کردن
individualises U از دیگران جدا کردن
individualising U از دیگران جدا کردن
individualized U از دیگران جدا کردن
individualize U از دیگران جدا کردن
individualizes U از دیگران جدا کردن
individualizing U از دیگران جدا کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
scapegoats U کسی راقربانی دیگران کردن
to i. upo other's rights U بحقوق دیگران تجاوز کردن
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
to trespass U بحقوق دیگران تجاوز کردن
to put in one's oar U بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade <idiom> U برنامه های دیگران را مختل کردن
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged U توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaging U توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages U توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
exclucivism U بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
to thrust oneself U کردن فضولی کردن
sports U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
to pound the filed U غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
naughtiness U فضولی
meddlesomeness U فضولی
intrusiveness U فضولی
meddling U فضولی
officiousness U فضولی
gallimaufry U فضولی
inquisitiveness U فضولی
interference U فضولی
impertinence or nency U فضولی
unauthorized U فضولی
Shut up ! dont inter fere . U فضولی موقوف !
unauthorized transaction U معامله فضولی
pried U کنجکاوی فضولی
pries U کنجکاوی فضولی
impertinence U جسارت فضولی
unauthorized transaction U معاملات فضولی
unauthorized contract U عقد فضولی
impertinency U جسارت فضولی
pry U کنجکاوی فضولی
obtrusiveness U مزاحمت فضولی
Dont meddle in my affairs . U درکارهای من فضولی نکن
curiosity killed the cat <idiom> U فضولی هم موجب دردسرمی شود
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
What have you been up to this time? U حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
nosy parker U پشت دست نشین [و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند] [مثال در ورق بازی]
kibitzer U پشت دست نشین [و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند] [مثال در ورق بازی]
rests U دیگران
rest U دیگران
aside U جدااز دیگران
et al U مخفف و دیگران
asides U جدااز دیگران
regrad for others U ملاحظه دیگران
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
regard for others U ملاحظه دیگران
regard for others U واهمه از دیگران
regard for others U رعایت دیگران
prevenance U توجه باحتیاجات دیگران
as a warning to others U برای عبرت دیگران
mind readers U کاشف افکار دیگران
take after <idiom> U مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder <idiom> U قاپیدن کلام دیگران
mind reader U کاشف افکار دیگران
breach U تجاوز به حقوق دیگران
prepotent U نیرومندتر از دیگران غالب
breached U تجاوز به حقوق دیگران
under one's belt <idiom> U استفاده از تجارب دیگران
draw away U دیگران را پست سرگذاشتن
dummies U الت دست دیگران
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
infringement on others rights U تخطی به حقوق دیگران
infringer U متخطی به حقوق دیگران
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
an outrage upon justice U پایمال سازی حق دیگران
to pull the strings U دیگران را الت قراردادن
breaches U تجاوز به حقوق دیگران
to live at the expense of society U بار دیگران شدن
spoiler U محل عیش دیگران
dummy U الت دست دیگران
spoilsman U محل عیش دیگران
mind reading U کشف افکار دیگران
i do not know;try the others U من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
Pry not into the affair of others. <proverb> U در کار دیگران مداخله مکن .
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope U پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones U جان که نام دیگران جوتراست
splurged U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to break the ice U دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
splurging U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to mack i. about a person U در باره کسی از دیگران جویاشدن
splurge U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
blazing star U هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
to act independently of others U کاری به کار دیگران نداشتن
proportion U اندازه چیزی در برابر با دیگران
run away with <idiom> U سربودن ،بهتراز دیگران بودن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
to be the odd one out <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
sadist U کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
spoilsports U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
to put in a piece of work U بخشی از کار دیگران را انجام دادن
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
plagiary U سارق اثار ادبی و هنری دیگران
to throw one's lot U با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
you said it/you can say that again <idiom> U نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
sadistically U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
copiers U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
To lay one self open to ridicule . U خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
oddball <idiom> U کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
peeping Tom <idiom> U کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
swim against the tide/current <idiom> U کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
sadistic U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
to interject a remark U سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
go (someone) one better <idiom> U کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
have a way with <idiom> U تحت نفوذ قرار دادن دیگران
claptrap U سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
His happiness consists in helping others. U خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
self enforcing U دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
cats paw U الت دست دیگران گره پنجه گربهای
Schadenfreude U لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
to herd with other people U با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
bohemian U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
She is more culpable than the others. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
bohemians U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
noctule U یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
totaquine U داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquina U داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
fast talker <idiom> U گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
These pants do not look any different than the others. U به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
livery stable U اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> U مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building block U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com