English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take part in <idiom> U درچیزی شرکت داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
throw in one's lot with <idiom> U ملحق شدن ،شرکت درچیزی
have an eye for <idiom> U سلیقه خوبی درچیزی داشتن
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
share U شرکت داشتن در سهم بردن
shared U شرکت داشتن در سهم بردن
shares U شرکت داشتن در سهم بردن
blow one's own horn <idiom> U شکست درچیزی
up one's alley <idiom> U مهارت درچیزی
livability U قابلیت زندگی درچیزی
plug U بستن درچیزی را گرفتن
plugging U بستن درچیزی را گرفتن
plugs U بستن درچیزی را گرفتن
to r.over something U درچیزی اندیشه کردن
to have a finger in the pie U پادرمیان کاری گذاشتن درچیزی
to p with others in something U درچیزی بادیگران شریک شدن
up one's street [British English] , down one's alley [American English] U مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
play it by ear <idiom> U تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
pinhole U سوراخی که ازفرو کردن سنجاق درچیزی پدیداید
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
companies U شرکت
firms U شرکت
businesses U شرکت
firmest U شرکت
business U شرکت
firmer U شرکت
corporation U شرکت
firm U شرکت
contributions U شرکت
housed U شرکت
association U شرکت
EIS U ول شرکت
company U شرکت
fellowsh U شرکت
handing U شرکت
hand U شرکت
cahoot U شرکت
enterprise U شرکت
enterprises U شرکت
associations U شرکت
partnerships U شرکت
houses U شرکت
incorporation U شرکت
house U شرکت
partnership U شرکت
concerns U شرکت
concern U شرکت
participation U شرکت
contribution U شرکت
corporations U شرکت
consociation U شرکت
liquidation U تصفیه شرکت
participants U شرکت کننده
holding company U شرکت مالک
holding company U شرکت مرکزی
partnerships U شرکت تضامنی
stock company U شرکت سهامی
take a hand at U شرکت کردن در
subsidiary company U شرکت فرعی
go into U شرکت کردن در
participant U شرکت کننده
participation U شرکت در جرم
shipping company U شرکت کشتیرانی
participation U شرکت کردن
shipping agent U شرکت حمل
house flag U پرچم شرکت
partnership U شرکت تضامنی
intel corporation U شرکت اینتل
complicity U شرکت در جرم
insurance company U شرکت بیمه
founder U موسس شرکت
entry U شرکت کننده
foundered U موسس شرکت
foundering U موسس شرکت
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
founders U موسس شرکت
ncr corporation U شرکت NCR
entrepreneur U موسس شرکت
equity U حق صاحبان شرکت
equities U حق صاحبان شرکت
entrepreneurs U موسس شرکت
sit in on <idiom> U شرکت درجلسه
parcenary U شرکت در ارث
parcenary U شرکت مشاع
parent company U شرکت مادر
parent company U شرکت اصلی
participable U شرکت کردنی
participable U شرکت بردار
pall bearer U شرکت میکند
participative U شرکت کننده
businesses U شرکت تجاری
business U شرکت تجاری
private company U شرکت خصوصی
contributors U شرکت کننده
private corporation U شرکت خصوصی
corporations U شرکت سهامی
corporation U شرکت سهامی
joint stock company U شرکت سهامی
assists U شرکت جستن
assisting U شرکت جستن
assisted U شرکت جستن
assist U شرکت جستن
joint stock U شرکت سهامی
inveluntary partnership U شرکت قهری
contributor U شرکت کننده
memorandom of association U اساسنامه شرکت
partake U شرکت کردن
partaken U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
proportional liability partnership U شرکت نسبی
proprietary company U شرکت خصوصی
unity U وحدت شرکت
partaking U شرکت کردن
microsoft corporation U شرکت مایکروسافت
memorandum of association U اساسنامه شرکت
invalidation of company U بطلان شرکت
company seal U مهر شرکت
to sit out U شرکت نداشتن در
branch of a company U شعبه شرکت
contributes U شرکت کردن
contributed U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
sit out U شرکت نداشتن در
participates U شرکت کردن
certificate of incorporation U شرکت نامه
champerty U شرکت در دعوا
company network U شبکه شرکت
company law U قوانین شرکت
commercial firm U شرکت تجارتی
commercial company U شرکت تجاری
civil partnership U شرکت مدنی
contributing U شرکت کردن
associativity U شرکت پذیری
joint-stock company U شرکت سهامی
aiding and abetting U شرکت در جرم
affiliated company U شرکت وابسته
acting company U شرکت عامل
corporatism U شرکت گرایی
trading company U شرکت تجارتی
participating U شرکت کننده
joint-stock companies U شرکت سهامی
article of a company U اساسنامه شرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com