Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
emigration
U
درون کوچکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercoastal
U
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
in line processing
U
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
pettiness
U
کوچکی
smallness
U
کوچکی
littleness
U
کوچکی
tininess
U
کوچکی
exiguity
U
کوچکی
overlays
U
بخش کوچکی از برنامه
detail
U
بخش کوچکی از یک شرح
detailing
U
بخش کوچکی از یک شرح
microcephalia
U
سر کوچکی جمجمه کوچک
overlaying
U
بخش کوچکی از برنامه
overlay
U
بخش کوچکی از برنامه
(not a) ghost of a chance
<idiom>
U
حتی یک شانس کوچکی
epsilon
U
مقدار کوچکی از هر چیز
landaulet n
U
گردونه کوچکی که پوششی دارد
dolly
U
چرخ کوچکی شبیه قرقره
dollies
U
چرخ کوچکی شبیه قرقره
parcel
U
دسته قطعه کوچکی از زمین
he has a small p in shimran
U
او ملک کوچکی درشمیران دارد
card
U
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
parcels
U
دسته قطعه کوچکی از زمین
cards
U
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
puniness
U
تازه کاری جوانی کوچکی
lobular
U
شبیه قطعه کوچکی از چیزی
vestry
U
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestries
U
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
kit or kit violon
U
ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند
doodads
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
coppice wood
U
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
lockets
U
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
copsewood
U
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
salami technique
U
سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
doodad
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
locket
U
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
flocculus
U
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
leprechaun
U
جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
racket ball
U
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
slabs
U
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
slab
U
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
centriole
U
ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
holm
U
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
altar-niche
U
[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
water level
U
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
ligule
U
زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
bronchial tubes
U
برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود
fescue
U
چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
vacuole
U
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
undergrowth
U
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
gablet
U
[سنتوری کوچکی بالای شمع پشت بند]
[معماری]
superscript
U
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
credit union
U
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
pin
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
junctions
U
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
vanity boxŠcaseŠor bag
U
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
junction
U
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
rockoon
U
پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
kilderkin
U
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
pinning
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
estuary
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
clipboards
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
lanternpinion
U
چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس
swagger cane
U
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
estuaries
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
sachet
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
arrow pointer
U
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
sachets
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
handcar
U
چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
vaude
U
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
epicanthus
U
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
accelerating pump
U
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
etna
U
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
anlage
U
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
control rocket
U
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
foot block
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
punches
U
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punched
U
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punch
U
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
erase
U
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
pack
U
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
jetevator
U
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
packs
U
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
erased
U
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
tracking symbol
U
علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
erasing
U
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
platelet
U
صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
microspacing
U
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
loader
U
بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد.
erases
U
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
bed groins
U
بند کوچکی که بطور موقت جهت بالاامدن سطح اب دردهانه خروجی کانال زده میشود
juke joint
U
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
cookies
U
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
cookie
U
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
reentrant
U
درون رو
insides
U
درون
inside
U
درون
internally
U
از درون
core
U
درون
abintra
U
از درون
inward
U
درون
interiors
U
درون
cores
U
درون
interiorly
U
از درون
interior
U
درون
ben
U
درون
inly
U
از درون
endocarp
U
درون بر
endogenous
U
درون زا
in the recesses of the heart
U
در درون دل
inbound
U
به درون
inhaul line
U
درون کش
endobiotic
U
درون بافتی
online
U
درون خطی
interpolations
U
درون یابی
endoderm
U
درون پوست
endocrinology
U
درون ریزشناسی
endocardium
U
درون شامه دل
located inside
U
در درون قرارگرفته
pronation
U
درون گرداندن
autochthonous
U
درون خیز
ataraxia
U
ارامش درون
transcrystalline
U
درون بلورهای
underground water
U
اب درون زمین
inland
U
درون کشور
interiors
U
درونی درون
inborn
U
درون زاد
introspection
U
درون نگری
introspection
U
درون گرایی
innate
U
درون زاد
self reflection
U
درون اندیشی
introspective
U
درون نگر
introspective
U
درون نگرانه
retropulsion
U
درون ریزی
subjectivism
U
درون گرایی
ingrowing
U
درون رویان
interior
U
درونی درون
subversion
U
درون واژگونی
throughout
U
از درون وبیرون
immigration
U
درون کوچی
intravenously
U
درون وریدی
endogamous
U
درون همسری
intradermic
U
درون پوستی
ingression
U
درون روی
influent
U
درون ریز
intramuscular
U
درون ماهیچهای
idiotropic
U
درون نگر
intrapsychic
U
درون روانی
intrafusal
U
درون دوکی
intrastate
U
درون ایالتی
intrastate
U
درون کشوری
intrauterine
U
درون رحمی
inlier
U
درون هشته
intramolecular
U
درون مولکولی
intrapersonal
U
درون فردی
intradermal
U
درون پوستی
intracranial
U
درون جمجمهای
intracellular
U
درون یاختهای
interstitial
U
درون شبکهای
intraindividual
U
درون فردی
insalivate
U
درون یورش
inrush
U
درون یورش
inpouring
U
بسوی درون
inner directed
U
درون وابسته
introflexion
U
سوی درون
introjection
U
درون فکنی
introversion
U
درون گرایی
endomorph
U
درون دگرگون
endolymph
U
درون- لنف
endogeny
U
درون زایی
endogenous variable
U
متغیر درون زا
intramolecular
U
درون ذرهای
endogenous
U
درون زاد
endogen
U
درون زایی
endophagous
U
درون خوار
endoplasm
U
درون مایه
endopsychic
U
درون روانی
inwards or inward
U
سوی درون
intramuscular
U
درون عضلانی
entotic
U
درون گوشی
entoptic
U
درون چشمی
entoderm
U
درون پوست
endozoic
U
درون جانوری
endothelium
U
درون پوش
endosmose
U
درون راند
endoscope
U
درون بین
endogamy
U
درون همسری
introvert
U
درون گرا
input
U
درون داد
assimilation
U
درون سازی
inputted
U
درون گذاشت
insights
U
درون بینی
insight
U
درون بینی
endocrine
U
درون ریز
inputted
U
درون داد
on line
U
درون خطی
inbuilt
U
درون بافته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com