Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
In ones spare time .
U
دروقت بیکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
off duty
<idiom>
U
دروقت آزاد
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
inoccupation
U
بیکاری
idless
U
بیکاری
sloth
U
بیکاری
idleness
U
بیکاری
vacation
U
بیکاری
vacations
U
بیکاری
unemployment
U
بیکاری
idly
U
به بیکاری
rate of unemployment
U
نرخ بیکاری
off hours
U
ساعات بیکاری
mass unemployment
U
بیکاری انبوه
marginal unemployment
U
بیکاری نهائی
unemployment rate
U
نرخ بیکاری
residual unemployment
U
بیکاری باقیمانده
seasonal unemployment
U
بیکاری فصلی
jobless
U
وابسته به بیکاری
voluntary unemployment
U
بیکاری ارادی
unemployment insurance
U
بیمه بیکاری
unemployment inflation dilemma
U
معمای بیکاری
technological unemployment
U
بیکاری فنی
structural unemployment
U
بیکاری بنیادی
structural unemployment
U
بیکاری ساختاری
latency
U
زمان بیکاری
intellectual unemployment
U
بیکاری تحصیلکرده ها
hidden unemployment
U
بیکاری پنهان
frictional unemployment
U
بیکاری اصطکاکی
down time
U
زمان بیکاری
disguised unemployment
U
بیکاری نامرئی
disguised unemployment
U
بیکاری پنهان
idle hours
U
ساعتهای بیکاری
cyclical unemployment
U
بیکاری دورانی
cyclical unemployment
U
بیکاری ادواری
chronic unemployment
U
بیکاری مزمن
an off day
U
روز بیکاری
vacant hours
U
ساعات بیکاری یا فراغت
kief
U
بنگ کیف بیکاری
dole
U
حق بیمه ایام بیکاری
idleness
U
بیکاری تنبلی بطالت
unemployment fund
U
صندوق تامین بیکاری
quantity of leisure
U
مقدار ساعات بیکاری
involuntary unemployment
U
بیکاری غیر ارادی
idlesse
U
بیکاری تنبلی بطالت
inactively
U
از روی بیکاری بطورغیرفعال
natural unemployment rate
U
نرخ بیکاری طبیعی
idle time
U
دوره فترت زمان بیکاری
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
inflationary gap
U
بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
lay off
U
فصل کم کاری دوره بیکاری
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
Time hangs heavily on my hands.
U
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
I am obsessed by fear of unemployment .
U
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
frictional unemployment
U
بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish
U
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal
U
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
phillips curve
U
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com