Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
whiff
U
دروغ در چیزی گفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fibbing
U
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib
U
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed
U
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs
U
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
equivocate
U
دروغ گفتن
equivocated
U
دروغ گفتن
equivocates
U
دروغ گفتن
equivocating
U
دروغ گفتن
prevaricate
U
دروغ گفتن
prevaricated
U
دروغ گفتن
prevaricates
U
دروغ گفتن
to tell a lie
U
دروغ گفتن
prevaricating
U
دروغ گفتن
lie
دروغ گفتن
gab
U
دروغ گفتن
weasels
U
دروغ گفتن
belie
U
دروغ گفتن
belies
U
دروغ گفتن
belying
U
دروغ گفتن
belied
U
دروغ گفتن
whiff
U
دروغ گفتن
weasel
U
دروغ گفتن
lay to
U
دروغ گفتن
lies
U
:دروغ گفتن
lied
U
:دروغ گفتن
to persuade oneself
U
به خود دروغ گفتن
to lie like a gasmeter
U
دروغ بزرگ گفتن
he scorns to lie
U
از دروغ گفتن عاردارد
to scruple lying
U
از دروغ گفتن بیم داشتن
i would sooner die than lie
U
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
fraud
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
perjurer
U
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
discommend
U
با عدم توافق چیزی گفتن
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
U
سخن گفتن در باره چیزی
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
nothing remains to be told
U
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
cut (someone) off
<idiom>
U
اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن
rouser
U
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
On the recent developments he had nothing to say.
U
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
to tell somebody something
[to let somebody in on something]
<idiom>
U
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
perjury
U
قسم دروغ گواهی دروغ
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
greet
U
درود گفتن تبریک گفتن
greeted
U
درود گفتن تبریک گفتن
greets
U
درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a
U
اری گفتن بله گفتن
sputters
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
perjurious
U
دروغ
fibbed
U
دروغ
fibbing
U
دروغ
false accusation
U
دروغ
fibs
U
دروغ
fables
U
دروغ
calumnies
U
دروغ
lie
U
دروغ
falsity
U
دروغ
calumny
U
دروغ
fib
U
دروغ
lied
U
دروغ
untrue
U
دروغ
lies
U
دروغ
equivocation
U
دروغ
falsehoods
U
دروغ
fibster
U
دروغ گو
false
U
دروغ
fable
U
دروغ
falsehood
U
دروغ
falsehoods
U
سخن دروغ
falsely
U
بطور دروغ
leasing
U
دروغ گویی
fairy tale
U
دروغ شگفتانگیز
false oath
U
قسم دروغ
thumper
U
دروغ شاخدار
disinformation
U
دروغ پراکنی
bunged
U
ساقی دروغ
falseness
U
دروغ بودن
bunging
U
ساقی دروغ
fictions
U
وهم دروغ
false oath
U
سوگند دروغ
fictitiousness
U
بخودبستگی دروغ
fairy tale
U
دروغ شاخدار
falsehood
U
سخن دروغ
lie detector
U
دروغ سنج
bungs
U
ساقی دروغ
white lies
U
دروغ مصلحتآمیز
A pack of lies .
U
یک مشت دروغ
ruise
U
اخبار دروغ
it proved false
U
دروغ بود
it proved false
U
دروغ درامد
pseudology
U
دروغ گویی
pseudologia fantastica
U
دروغ پردازی
to forge a lie
U
دروغ بافتن
pathometer
U
دروغ سنج
white lies
U
دروغ سفید
to give the lie to
U
دروغ در اوردن
white lie
U
دروغ سفید
in reproof of lying
U
درنکوهش دروغ
to lie in one's throat
U
دروغ شاخدارگفتن
fiction
U
وهم دروغ
to invent stories
U
دروغ ساختن
fairy tales
U
دروغ شگفتانگیز
jactitation
U
دعوی دروغ
taradiddle
U
دروغ کوچک
tarradiddle
U
دروغ کوچک
fairy tales
U
دروغ شاخدار
they suspect him of lying
U
دروغ باومیبرند
bung
U
ساقی دروغ
A transparent (blatant)lie.
U
دروغ شاخدار
swearword
U
قسم دروغ
jack o' lantern
U
دروغ نور
to spin yarns
U
دروغ ساختن
jactation
U
دعوی دروغ
he lied to me
U
بمن دروغ گفت
plumper
U
دروغ صرف سقوط
manswear
U
سوگند دروغ خوردن
to swore falsely
U
سوگند دروغ خوردن
white lie
<idiom>
U
دروغ مصلحت آمیز
travellers tell fine tales
U
جهاندیده بسیارگوید دروغ
he tipped me the traveller
U
دروغ بمن گفت
forswearing
U
سوگند دروغ خوردن
perjure
U
شهادت دروغ دادن
bouncer
U
دروغ بزرگ وفاحش
forswear
U
سوگند دروغ خوردن
to forswear oneself
U
سوگند دروغ خوردن
fabulously
U
بشکل افسانه یا دروغ
perjures
U
سوگند دروغ خوردن
perjures
U
گواهی دروغ دادن
perjure
U
قسم دروغ خوردن
perjuring
U
سوگند دروغ خوردن
perjures
U
شهادت دروغ دادن
perjures
U
قسم دروغ خوردن
it sounds false
U
دروغ بنظر میرسد
A white lie .
U
دروغ مصلحت آمیز
forswears
U
سوگند دروغ خوردن
perjuring
U
قسم دروغ خوردن
bouncers
U
دروغ بزرگ وفاحش
falsism
U
سخن دروغ و بی مزه
lie detector
U
دستگاه کشف دروغ
perjuring
U
گواهی دروغ دادن
perjure
U
سوگند دروغ خوردن
perjuring
U
شهادت دروغ دادن
perjure
U
گواهی دروغ دادن
white lie
دروغ مصلحت آمیز
false witness
U
گواهی یاشهادت دروغ
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
belie
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
mythomania
U
جنون دروغ یا اغراق گویی
belied
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
it seems to me he is lying
U
بنظرم میرسد دروغ میگوید
perjury
U
سوگند شکنی گواهی دروغ
pseudologist
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologer
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
plumper
U
فربه کننده دروغ محض
disbelieving
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieves
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belies
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
he lied to my face
U
توی چشم من دروغ گفت
jactitation of marriage
U
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
She is a habitual liar.
U
روی عادت دروغ می گوید
trump up
U
دروغ بافتن تهمت زدن
one or other of you lies
U
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
perjured
U
نقص عهد کرده دروغ
forsworn
U
سوگند دروغ یاد کرده
belying
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
pseuds
U
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraphs
U
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
polygraph
U
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseudo
U
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
U
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
thumper
U
ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
pseud
U
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
perjurer
U
کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
only death does not tell lies
U
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
perjured
U
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
now this man was lying
U
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
suborn
U
به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
knight of the post
U
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com