Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
standup goalie
U
دروازه بانی ایستاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
octroi
U
دروازه بانی
tend goal
U
دروازه بانی
keep goal
U
دروازه بانی
vertical retort tar
U
قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
team handball court
U
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout
U
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save
U
نجات دروازه با پای دروازه بان
goal judge
U
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
elements
U
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element
U
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
standing
U
ایستاده
static
U
ایستاده
erector
U
بانی
sponsors
U
بانی
instaurator
U
بانی
author
U
بانی
sponsoring
U
بانی
sponsor
U
بانی
upright spin
U
چرخش ایستاده
standee
U
شخص ایستاده
stationary state
U
حالت ایستاده
standing start
U
استارت ایستاده
stationary
U
لایتغیر ایستاده
standing wave
U
موج ایستاده
stalled tank
U
تانک ایستاده
semierect
U
نیمه ایستاده
offhand
U
تیراندازی ایستاده
he is on his legs
U
بر پا ایستاده است
stationary wave
U
موج ایستاده
on stilts
U
بالا ایستاده بل
monitoring
U
دیده بانی
sponsors
U
بانی چیزی ش دن
sponsoring
U
بانی چیزی ش دن
sponsor
U
بانی چیزی ش دن
benefactors
U
بانی خیر
pious founder
U
بانی خیر
spark plugs
U
بانی شدن
benefactress
U
بانی خیر
benefactor
U
بانی خیر
spark plug
U
بانی شدن
erectly
U
بطور ایستاده یا عمودی
to set
U
گذاشتن
[در حالت ایستاده]
stand-up
U
روی پا ایستادن ایستاده
stand up
U
روی پا ایستادن ایستاده
perpendicular
U
ستون وار ایستاده
statically
U
در حال ایستاده یا ساکن
quasi stationary state
U
شبه حالت ایستاده
espying
U
دیده بانی کردن
prefect of police
U
رئیس شهر بانی
espy
U
دیده بانی کردن
espied
U
دیده بانی کردن
observational
U
وابسته به دیده بانی
monitor
U
دیده بانی کردن
monitored
U
دیده بانی کردن
garret
U
برج دیده بانی
garrets
U
برج دیده بانی
espies
U
دیده بانی کردن
monitors
U
دیده بانی کردن
I was standing at the street corner .
U
درگوشه خیابان ایستاده بودم
step through method
U
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
to set
U
جای دادن
[در حالت ایستاده]
power form
U
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
kick turn
U
دور زدن در حالت ایستاده
offhand position
U
حالت ایستاده در تیر اندازی
corner-post
U
[پایه ایستاده در سنگ نبش]
unobserved fire
U
طرح تیردیده بانی نشده
unobserved fire
U
تیر دیده بانی نشده
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
loophole
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
witness stand
U
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
ashlering
U
[مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
chest roll
U
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
the taxis are on their rank
U
اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
joysticks
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
vorticel
U
جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
inspectorates
U
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate
U
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
goalposts
U
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost
U
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
scouts
U
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scouted
U
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scout
U
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
portals
U
دروازه
port
U
دروازه
portal
U
دروازه
gate
U
دروازه
hoops
U
دروازه
hoop
U
دروازه
gates
U
دروازه
goal area line
U
خط دروازه
goals
U
دروازه
goal
U
دروازه
barbacan
U
دروازه
gateways
U
دروازه
gateway
U
دروازه
barbican
U
دروازه
goals
U
دروازه بان
goal
U
دروازه بان
wicket
U
دروازه کوچک
octroi
U
مالیات دم دروازه
starting gate
U
دروازه شروع
wickets
U
دروازه کوچک
logic gate
U
دروازه منطقی
between the pipes
U
تیر دروازه
gatepost
U
بازوی دروازه
gateposts
U
بازوی دروازه
save
U
نجات دروازه
saved
U
نجات دروازه
saves
U
نجات دروازه
attacting zone
U
منطقه دروازه
goal area
U
منطقه دروازه
tend goal
U
حفظ دروازه
hoops
U
دروازه کروکه
own goals
U
گل به دروازه خودی
keepers
U
دروازه بان
goal crease
U
محوطه دروازه
in goal
U
دروازه بان
goal keeper line
U
خط دروازه بان
goal keeper
U
دروازه بان
gatekeeper
U
دروازه بان
gatekeepers
U
دروازه بان
goal tender
U
دروازه بان
puck stopper
U
دروازه بان
own goal
U
گل به دروازه خودی
goal mouth
U
دهانه دروازه
hoop
U
دروازه کروکه
goalie
U
دروازه بان
gate keeper
U
دروازه بان
goalar
U
دروازه بان
goalkeeper
U
دروازه بان
keeper
U
دروازه بان
goalkeepers
U
دروازه بان
goalies
U
دروازه بان
goal posts
U
پایههای دروازه
crossbars
U
تیرک افقی دروازه
crossbar
U
تیرک افقی دروازه
goal kick
U
شوت بسوی دروازه
sally port
U
دروازه عبور از قلعه
goalthrow
U
پرتاب دروازه بان
gatehouses
U
اطاق دروازه بان
He was approaching the gate.
U
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
offside line
U
خط فرضی موازی با دروازه
sally port
U
دروازه بزرگ قلعه
fast break
U
حمله سریع به دروازه
shot direct at goal
U
شوت مستقیم به دروازه
gate post
U
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
long ball
U
پرتاب از دور به دروازه
goal games
U
بازیهای دروازه دار
goal umpire
U
دروازه بان واترپولو
changing the goal keeper
U
تعویض دروازه بان
twentyfive
U
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
flopper
U
دروازه بان شیرجه رو
gatehouse
U
اطاق دروازه بان
gates
U
دروازه شروع اسکی
warders
U
نگهبان دروازه یا قصر
petard
U
بمب دروازه ریز
catching glove
U
دستکش دروازه بان
goalkeeper
U
دروازه بان فوتبال
gate
U
دروازه شروع اسکی
deciding
U
نزدیک به دروازه حریف
shooting
U
شوت بسوی دروازه
shootings
U
شوت بسوی دروازه
warder
U
نگهبان دروازه یا قصر
goalkeepers
U
دروازه بان فوتبال
upright
U
تیرک عمودی دروازه
goalpost
U
تیرک عمودی دروازه
goalposts
U
تیرک عمودی دروازه
clearest
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
seelos
U
دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
clearest
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clears
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
clears
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
send off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
clearer
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
send-off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
in-
U
توپی که وارد دروازه شده
in
U
توپی که وارد دروازه شده
stick glove
U
دستکش کلفت دروازه بان
active
U
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
punch the ball
U
مشت کردن دروازه بان
touch in goal
U
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
nineteen
U
علامت تعویض دروازه بان
nineteens
U
علامت تعویض دروازه بان
touch in goal line
U
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
send-offs
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
clear
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
gatehouses
U
اطاق یازندان بالای دروازه
gateposts
U
تیر چار چوب دروازه
gatepost
U
تیر چار چوب دروازه
logic
U
دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
defensive
U
منطقه دفاعی شامل دروازه
gatehouse
U
اطاق یازندان بالای دروازه
drop a goal
U
ضربه زدن بر فراز دروازه
clear
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
heavy
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
uprights
U
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com