Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
sun
U
درمعرض افتاب قرار دادن
exposes
U
درمعرض اشعه قرار دادن
market
U
درمعرض فروش قرار دادن
marketed
U
درمعرض فروش قرار دادن
exposing
U
درمعرض اشعه قرار دادن
markets
U
درمعرض فروش قرار دادن
suns
U
درمعرض افتاب قرار دادن
sunned
U
درمعرض افتاب قرار دادن
to put on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
sunning
U
درمعرض افتاب قرار دادن
to place on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
expose
U
درمعرض اشعه قرار دادن
luminescence
U
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
stand
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
lies
U
قرار گرفتن
stymieing
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
stymie
U
قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
disposable
U
درمعرض
opened
U
درمعرض
prone
U
درمعرض
open
U
درمعرض
opens
U
درمعرض
subject
U
درمعرض
subjecting
U
درمعرض
subjects
U
درمعرض
subjected
U
درمعرض
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
exposures
U
درمعرض گذاری
exposure
U
درمعرض گذاری
breathy
U
درمعرض نسیم
disposure
U
درمعرض گذاری
susceptibility
U
درمعرض بودن
to hang by the eyelids
U
درمعرض خطربودن
wind
U
درمعرض بادگذاردن
visual
U
درمعرض دید
winds
U
درمعرض بادگذاردن
visually
U
درمعرض دید
visuals
U
درمعرض دید
exhibited
U
درمعرض نمایش قراردادن
exhibiting
U
درمعرض نمایش قراردادن
exhibits
U
درمعرض نمایش قراردادن
vulnerable
U
درمعرض اسیب در معرض
exhibit
U
درمعرض نمایش قراردادن
to expose to sale
U
درمعرض فروش گذاشتن
confiscatable
U
درمعرض ضبط وتوقیف
exposure to cold
U
درمعرض سرما بودن
confiscable
U
درمعرض ضبط وتوقیف
draughth
U
درمعرض جریان هوا
bleaker
U
درمعرض بادسرد متروک
disposal
U
مصرف درمعرض گذاری
solarize
U
درمعرض افتاب قراردادن
bleak
U
درمعرض بادسرد متروک
bleakly
U
درمعرض بادسرد متروک
bleakest
U
درمعرض بادسرد متروک
susceptibility
U
درمعرض اسیب بودن
expose
U
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposes
U
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposing
U
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
adventures
U
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
squalid
U
بد فاهر
superficial
U
فاهر
mien
U
فاهر
ostensible
U
فاهر
appearance
U
فاهر
apparent
U
فاهر
rinds
U
فاهر
guise
U
فاهر
the outward state
U
فاهر
surfaces
U
فاهر
superficies
U
فاهر
surfaced
U
فاهر
surface
U
فاهر
manifests
U
فاهر
manifesting
U
فاهر
manifested
U
فاهر
manifest
U
فاهر
outside
U
فاهر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com